معرفی وبلاگ
با تو گر خواهي سخن گويد " خدا " قرآن بخوان تا شود روح تو با حق آشنا قرآن بخوان اي بشر ياد "خدا" آرامش دل مي دهد دردمندان را بود قرآن دوا ، قرآن بخوان --- مشتاق نظرات سازنده شما --خادم قرآن لطیف درویشی latif@chmail.ir
دسته
دانش افزا
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 94763
تعداد نوشته ها : 52
تعداد نظرات : 7
Online User
Rss
طراح قالب
 «7» وَإِذَا تُتْلَى‏ عَلَيْهِ ءَايَتُنَا وَلَّى‏ مُسْتَكْبِراً كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِى أُذُنَيْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ‏
 و هرگاه آيات ما بر او خوانده شود، مستكبرانه روى برگرداند، چنان كه گويى آن را نشنيده، گويا در گوش‏هاى او سنگينى است، پس او را به عذابى دردناك بشارت ده.

 
 نكته‏ها:
 كلمه‏ى «وَقْر»، به معناى سنگينى است. به افراد با شخصيّت و سنگين نيز باوقار مى‏گويند.
 از اين آيه استفاده مى‏شود كه افراد متكبّر، حتّى حاضر به شنيدن سخن حقّ نمى‏باشند. چه رسد به آنكه آن را بشنوند و در آن انديشه كنند و اگر منطقى نبود نپذيرند.
 پيام‏ها:
 1- شنيدن سخنان لهو و باطل، آمادگى پذيرش حقّ را از انسان سلب مى‏كند. «لهو الحديث... ولّى مستكبراً»
 2- برخى افراد، از هر زبانى آيات الهى را بشنوند، باز هم زير بار نمى‏روند. «و اذا تُتلى عليه آياتنا ولّى مستكبراً»
 گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله‏ى من‏
آنچه البتّه به جايى نرسد فرياد است‏
 3- روحيه‏ى استكبارى، مانع پذيرش حقّ و حقيقت است. «ولّى‏ مُستكبراً»
 4- گوش ندادن به سخن حقّ، نشانه‏ى استكبار است. «مُستكبراً كان لم يسمعها»
 5 - مستكبران را تحقير كنيد. «كأنّ فى اُذنيه وقراً»
 6- يكى از شيوه‏هاى تبليغى و تربيتى قرآن، استفاده از مثال و تمثيل است. «كَأن... كَأَنّ...»
 7- كسى كه حقّ را نمى‏پذيرد، مثل كسى است كه هر دو گوش او سنگين باشد. «كأنّ فى اُذنيه وَقرا»
 
 «6» وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِى لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُواً أُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ
 و برخى از مردم، خريدار سخنان بيهوده و سرگرم كننده‏اند، تا بى هيچ علمى، (ديگران را) از راه خدا گمراه كنند و آن را به مسخره گيرند؛ آنان برايشان عذابى خوار كننده است.

 
 نكته‏ها:
 كلمه‏ى «لَهْو»، به معناى چيزى است كه انسان را از هدف مهم بازدارد. «لهو الحديث»، به سخن بيهوده‏اى گويند كه انسان را از حقّ باز دارد، نظير حكايات خرافى و داستان‏هايى كه انسان را به فساد و گناه مى‏كشاند. اين انحراف گاهى به‏خاطر محتواى سخن است و گاهى به‏خاطر اسباب و ملازمات آن از قبيل آهنگ و امور همراه آن.(22)
 شخصى به نام نضربن حارث كه از حجاز به ايران سفر مى‏كرد، افسانه‏هاى ايرانى - مانند افسانه‏ى رستم و اسفنديار و سرگذشت پادشاهان - را آموخته و براى مردم عرب بازگو مى‏كرد و مى‏گفت: اگر محمّد براى شما داستان عاد و ثمود مى‏گويد، من نيز قصّه‏ها و اخبار عجم را بازگو مى‏كنم. اين آيه نازل شد و كار او را شيوه‏اى انحرافى دانست.
 برخى مفسّران در شأن نزول اين آيه گفته‏اند: افرادى كنيزهاى خواننده را مى‏خريدند تا برايشان بخوانند و از اين طريق مردم را از شنيدن قرآن توسط پيامبر باز مى‏داشتند، كه آيه‏ى فوق، در مذّمت چنين افرادى نازل شد.(23)
 اين آيه به يكى از مهم‏ترين عوامل گمراه كننده كه سخن باطل است اشاره نموده است. در آيات ديگر قرآن، به برخى ديگر از عوامل گمراهى مردم اشاره شده كه عبارتند از:
 الف: طاغوت، كه گاهى با تحقير «استخفّ قومه»(24) و گاهى با تهديد مردم را منحرف مى‏كند. «لاجعلنّك من المسجونين»(25)
 ب: شيطان، كه با وسوسه‏هايش انسان را گمراه مى‏كند. «يريد الشيطان ان يضلّهم»(26)
 ج: عالم و هنرمند منحرف كه با استفاده از دانش و هنرش ديگران را منحرف مى‏سازد. «و اضلّهم السّامرى»(27)
 د: صاحبان قدرت و ثروت، كه با استفاده از قدرت و ثروت، مردم را از حقّ بازمى دارند. «انّا اَطعنا سادتنا و كبرائنا فاضلّونا السبيلا»(28)
 ه: گويندگان و خوانندگانى كه مردم را سرگرم كرده و آنان را از حقّ و حقيقت باز مى‏دارند. «يشرى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه»
 پيام‏ها:
 1- سرمايه‏گذارى براى مبارزه و تهاجم فرهنگى عليه حقّ، سابقه‏اى طولانى دارد. «و من النّاس من يشترى لهو الحديث»
 2- هر چه در مقابل حكمت قرار گيرد، لهو و مانع رسيدن به كمال است. «الكتاب الحكيم - لهو الحديث» (تعجّب از افرادى است كه حكمت رايگان پيامبر معصوم را رها كرده و بدنبال خريد لهو از افراد لاابالى مى‏باشند.)
 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
 به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان‏
 «1» الم «2» تِلْكَ ءَايَتُ الْكِتَبِ الْحَكِيمِ
 الف، لام، ميم. اين، آياتِ كتابِ سراسر حكمت است.
 «3» هُدىً وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ
 كه (مايه‏ى) هدايت و رحمت، براى نيكوكاران است.
 «4» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَهُم بِالْأَخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ‏
 آنان كه نماز به پا مى‏دارند و زكات مى‏پردازند و تنها آنان به آخرت يقين دارند.

 
 نكته‏ها:
 از مجموع بيست و نه سوره‏ى قرآن كه با حروف مقطّعه آغاز مى‏شود، در بيست و چهار مورد، پس از آن حروف، عظمت قرآن مطرح شده كه بيانگر آن است كه اين قرآن از همين حروف الفبا كه در اختيار شماست تأليف يافته، ولى هيچ كس از شما نمى‏تواند همانند آن را بياورد.
 عموم نويسندگان، كتابِ خود را خالى از نقص نديده و به خاطر نقص‏ها و اشكالات كتابشان، از خواننده عذرخواهى مى‏كنند و از پيشنهادها و انتقادها استقبال مى‏كنند؛ تنها خداوند است كه درباره‏ى كتاب خود با صراحت مى‏فرمايد: «الكتاب الحكيم» تمام آياتش، محكم و بر اساس حكمت است. كتابى استوار و خلل‏ناپذير كه هيچ نقص و عيبى در آن راه ندارد.
 خداوند در يك جا، قرآن را مايه‏ى هدايت متّقين مى‏خواند، «هدىً للمتّقين»(17) و در جاى ديگر آن را مايه‏ى هدايت و بشارت مؤمنان مى‏داند، «هدىً و بشرى للمؤمنين»(18) و در اين سوره، قرآن را مايه‏ى هدايت و رحمت براى نيكوكاران مى‏شمرد، «هدىً و رحمة للمحسنين» پس قرآن مراحل سه گانه‏ى تكامل را در بردارد، مايه‏ى هدايت، بشارت و رحمت است.(19)
 نماز، جامع همه‏ى كمالات معنوى است مانند: طهارت، تلاوت قرآن، اقرار به توحيد و نبوّت و ولايت، ذكر و دعا، سلام، قيام، ركوع، سجود و توجّه به حق؛ و زكات جبران همه‏ى كاستى‏هاى مادّى است.
 در قرآن، مفهوم «زكات»، گسترده‏تر از آن است كه در فقه آمده، زيرا علاوه بر زكاتِ فقهى، عموم كمك‏هاى مالى را شامل مى‏شود.
 پيام‏ها:
 1- ارشاد و هدايت، بايد بر اساس حكمت باشد. «آيات الكتاب الحكيم هدىً»
 2- قرآن، عين هدايت و رحمت است. «هدىً و رحمة» (كلمه‏هاى «هدىً» و «رحمة» در قالب مصدرى آمده كه نشان مبالغه مى‏باشد.(20))
 3- ارشاد و هدايت، بايد همراه رحمت و محبّت باشد. «هدىً و رحمة»
 4- نيكوكاران، آمادگى پذيرش حقّ را دارند. «هدىً للمحسنين»
 5 - نماز و زكات، از يكديگر جدا شدنى نيستند. «يقيمون الصلوة و يؤتون الزّكاة»
 6- اقامه‏ى نماز و پرداخت زكات بايد سيره‏ى دائمى باشد. («يقيمون» و «يؤتون»، در قالب مضارع آمده كه نشان استمرار است)
 7- چون اسلام دين جامعى است، مسئوليّت‏هاى آن نيز جامع و همه جانبه است. مسئوليّت بدنى: «نماز»، مالى: «زكات» و قلبى: «يقين». «الصلوة، الزّكاة، يوقنون»
 8 - ارتباط با خدا (اقامه‏ى نماز) و ارتباط با مردم (پرداختن زكات)، همراه با ايمان به قيامت ارزشمند است. «و هم بالاخرة هم يوقنون»
-------------------------------------------------
منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان

X