«6» وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِى لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُواً أُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ
و برخى از مردم، خريدار سخنان بيهوده و سرگرم كنندهاند، تا بى هيچ علمى، (ديگران را) از راه خدا گمراه كنند و آن را به مسخره گيرند؛ آنان برايشان عذابى خوار كننده است.
نكتهها:
كلمهى «لَهْو»، به معناى چيزى است كه انسان را از هدف مهم بازدارد. «لهو الحديث»، به سخن بيهودهاى گويند كه انسان را از حقّ باز دارد، نظير حكايات خرافى و داستانهايى كه انسان را به فساد و گناه مىكشاند. اين انحراف گاهى بهخاطر محتواى سخن است و گاهى بهخاطر اسباب و ملازمات آن از قبيل آهنگ و امور همراه آن.(22)
شخصى به نام نضربن حارث كه از حجاز به ايران سفر مىكرد، افسانههاى ايرانى - مانند افسانهى رستم و اسفنديار و سرگذشت پادشاهان - را آموخته و براى مردم عرب بازگو مىكرد و مىگفت: اگر محمّد براى شما داستان عاد و ثمود مىگويد، من نيز قصّهها و اخبار عجم را بازگو مىكنم. اين آيه نازل شد و كار او را شيوهاى انحرافى دانست.
برخى مفسّران در شأن نزول اين آيه گفتهاند: افرادى كنيزهاى خواننده را مىخريدند تا برايشان بخوانند و از اين طريق مردم را از شنيدن قرآن توسط پيامبر باز مىداشتند، كه آيهى فوق، در مذّمت چنين افرادى نازل شد.(23)
اين آيه به يكى از مهمترين عوامل گمراه كننده كه سخن باطل است اشاره نموده است. در آيات ديگر قرآن، به برخى ديگر از عوامل گمراهى مردم اشاره شده كه عبارتند از:
الف: طاغوت، كه گاهى با تحقير «استخفّ قومه»(24) و گاهى با تهديد مردم را منحرف مىكند. «لاجعلنّك من المسجونين»(25)
ب: شيطان، كه با وسوسههايش انسان را گمراه مىكند. «يريد الشيطان ان يضلّهم»(26)
ج: عالم و هنرمند منحرف كه با استفاده از دانش و هنرش ديگران را منحرف مىسازد. «و اضلّهم السّامرى»(27)
د: صاحبان قدرت و ثروت، كه با استفاده از قدرت و ثروت، مردم را از حقّ بازمى دارند. «انّا اَطعنا سادتنا و كبرائنا فاضلّونا السبيلا»(28)
ه: گويندگان و خوانندگانى كه مردم را سرگرم كرده و آنان را از حقّ و حقيقت باز مىدارند. «يشرى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه»
پيامها:
1- سرمايهگذارى براى مبارزه و تهاجم فرهنگى عليه حقّ، سابقهاى طولانى دارد. «و من النّاس من يشترى لهو الحديث»
2- هر چه در مقابل حكمت قرار گيرد، لهو و مانع رسيدن به كمال است. «الكتاب الحكيم - لهو الحديث» (تعجّب از افرادى است كه حكمت رايگان پيامبر معصوم را رها كرده و بدنبال خريد لهو از افراد لاابالى مىباشند.)
«6» وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِى لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُواً أُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ
و برخى از مردم، خریدار سخنان بیهوده و سرگرم کنندهاند، تا بى هیچ علمى، (دیگران را) از راه خدا گمراه کنند و آن را به مسخره گیرند؛ آنان برایشان عذابى خوار کننده است.
نکتهها:
کلمهى «لَهْو»، به معناى چیزى است که انسان را از هدف مهم بازدارد. «لهو الحدیث»، به سخن بیهودهاى گویند که انسان را از حقّ باز دارد، نظیر حکایات خرافى و داستانهایى که انسان را به فساد و گناه مىکشاند. این انحراف گاهى بهخاطر محتواى سخن است و گاهى بهخاطر اسباب و ملازمات آن از قبیل آهنگ و امور همراه آن.(22)
شخصى به نام نضربن حارث که از حجاز به ایران سفر مىکرد، افسانههاى ایرانى - مانند افسانهى رستم و اسفندیار و سرگذشت پادشاهان - را آموخته و براى مردم عرب بازگو مىکرد و مىگفت: اگر محمّد براى شما داستان عاد و ثمود مىگوید، من نیز قصّهها و اخبار عجم را بازگو مىکنم. این آیه نازل شد و کار او را شیوهاى انحرافى دانست.
برخى مفسّران در شأن نزول این آیه گفتهاند: افرادى کنیزهاى خواننده را مىخریدند تا برایشان بخوانند و از این طریق مردم را از شنیدن قرآن توسط پیامبر باز مىداشتند، که آیهى فوق، در مذّمت چنین افرادى نازل شد.(23)
این آیه به یکى از مهمترین عوامل گمراه کننده که سخن باطل است اشاره نموده است. در آیات دیگر قرآن، به برخى دیگر از عوامل گمراهى مردم اشاره شده که عبارتند از:
الف: طاغوت، که گاهى با تحقیر «استخفّ قومه»(24) و گاهى با تهدید مردم را منحرف مىکند. «لاجعلنّک من المسجونین»(25)
ب: شیطان، که با وسوسههایش انسان را گمراه مىکند. «یرید الشیطان ان یضلّهم»(26)
ج: عالم و هنرمند منحرف که با استفاده از دانش و هنرش دیگران را منحرف مىسازد. «و اضلّهم السّامرى»(27)
د: صاحبان قدرت و ثروت، که با استفاده از قدرت و ثروت، مردم را از حقّ بازمى دارند. «انّا اَطعنا سادتنا و کبرائنا فاضلّونا السبیلا»(28)
ه: گویندگان و خوانندگانى که مردم را سرگرم کرده و آنان را از حقّ و حقیقت باز مىدارند. «یشرى لهو الحدیث لیضلّ عن سبیل اللّه»
پیامها:
1- سرمایهگذارى براى مبارزه و تهاجم فرهنگى علیه حقّ، سابقهاى طولانى دارد. «و من النّاس من یشترى لهو الحدیث»
2- هر چه در مقابل حکمت قرار گیرد، لهو و مانع رسیدن به کمال است. «الکتاب الحکیم - لهو الحدیث» (تعجّب از افرادى است که حکمت رایگان پیامبر معصوم را رها کرده و بدنبال خرید لهو از افراد لاابالى مىباشند.)
3- ابزار مخالفان راه خدا، منطق و حکمت نیست، سخنان لهو و بى پایه است. «من یشترى لهوالحدیث لیضلّ عن سبیل اللّه»
4- خرید وسایل لهو و امورى که انسان را از کمال باز مىدارد، نشانهى جهالت و نادانى است. «یشترى لهو الحدیث... بغیر علم»
5 - تناسب کیفر با عمل، نشانهى عدالت است. آنها که حقّ را با تمسخر اهانت مىکنند، عذابشان اهانت آور و ذلّتبار است. «یتّخذها هزواً... لهم عذاب مهین»
دورى از سخن و مجلس باطل
از دیدگاه اسلام، آهنگهایى که متناسب با مجالس فسق و فجور و گناه باشد و قواى شهوانى را تحریک نماید، حرام است، ولى اگر آهنگى مفاسد فوق را نداشت، مشهور فقها مىگویند: شنیدن آن مجاز است.
امام باقرعلیه السلام فرمود: غنا، از جمله گناهانى است که خداوند براى آن وعدهى آتش داده است، سپس این آیه را تلاوت فرمود: «و من النّاس من یشترى لهو الحدیث...».(29) بنابراین غنا، از گناهان کبیره است، زیرا گناه کبیره به گناهى گفته مىشود که در قرآن به آن وعدهى عذاب داده شده است.
در سورهى حج مىخوانیم: «واجتنبوا قول الزّور»(30) از سخن باطل دورى کنید. امام صادقعلیه السلام فرمود: مراد از «قول زور» آوازه خوانى و غناست.(31)
از امام صادق و امام رضا علیهم السلام نیز نقل شده که یکى از مصادیق «لهو الحدیث» در سورهى لقمان، غنا مىباشد.
در روایات مىخوانیم:(32)
* غنا، روح نفاق را پرورش مىدهد و فقر و بدبختى مىآورد.
* زنان آوازهخوان و کسى که به آنها مزد مىدهد و کسى که آن پول را مصرف مىکند، مورد لعنت قرار گرفتهاند، همان گونه که آموزش زنان خواننده حرام است.
* خانهاى که در آن غنا باشد، از مرگ و مصیبت دردناک در امان نیست، دعا در آن به اجابت نمىرسد و فرشتگان وارد آن نمىشوند.(33)
آثار مخرّب غنا
1- ترویج فساد اخلاق و دور شدن از روح تقوا و روى آوردن به شهوات و گناهان، تا آنجا که یکى از سران بنىامیّه (با آن همه آلودگى) اعتراف مىکند: غنا، حیا را کم و شهوت را زیاد مىکند، شخصیت را درهم مىشکند و همان کارى را مىکند که شراب مىکند.
برخى انسانها از راه نوشیدن شراب و یا تزریق هروئین و مرفین مىتوانند خود را وارد دنیاى بىخیالى وبىتفاوتى کنند، برخى هم از طریق شنیدن سخنان باطل و شهوتانگیزِ یک آوازه خوان، غیرت خود را نادیده مىگیرند و در دنیاى بىتفاوتى به سر مىبرند.
2- غفلت از خدا، غفلت از وظیفه، غفلت از محرومان، غفلت از آینده، غفلت از امکانات و استعدادها، غفلت از دشمنان، غفلت از نفس و شیطان. انسانِ امروز با آن همه پیشرفت در علم و تکنولوژى، در آتشى که از غفلت او سرچشمه مىگیرد، مىسوزد.
آرى، غفلت از خدا، انسان را تا مرز حیوانیّت، بلکه پائینتر از آن پیش مىبرد. «اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون»(34)
امروزه استعمارگران براى سرگرم کردن و تخدیر نسل جوان، از همهى امکانات از جمله ترویج آهنگهاى مبتذل از طریق انواع وسائل و امواج، براى اهداف استعمارى خود سود مىجویند.
3- آثار زیانبار آهنگهاى تحریکآمیز و مبتذل بر اعصاب، بر کسى پوشیده نیست. در کتاب تأثیر موسیقى بر روان و اعصاب، نکات مهمّى از پایان زندگى و فرجام بدِ نوازندگان آلات موسیقى و گرفتارى آنها به انواع بیمارىهاى روانى و سکتههاى ناگهانى و بیمارىهاى قلبى و عروقى و تحریکات نامطلوب ذکر شده که براى اهل نظر قابل توجّه و تأمّل است.(35)
خوانندهى عزیز!
خداوند، جهان را براى بشر و بشر را براى تکامل و رشد و قرب معنوى آفرید. او جهان آفرینش را مسخّر ما نمود و فرشتگان را به تدبیر امور ما وادار کرد. انبیا و اولیا را براى هدایت ما فرستاد و آنان تا سرحدّ مرگ و شهادت پیش رفتند. فرشتگان را براى آدم به سجده وا داشت، روح الهى را در انسان دمید و بهترین صورت و سیرت را به انسان عطا کرد، قابلیّت رشد تا بىنهایت را در او به ودیعه گذاشت، او را با عقل، فطرت، و انواع استعدادها مجهّز نمود و تنها در آفرینش او، به خود آفرین گفت. «فتبارک اللّه احسن الخالقین»(36)
آیا این گل سرسبد هستى، با آن همه امتیازات مادّى و معنوى، باید خود را در اختیار هر کسى قرار دهد؟ امام کاظمعلیه السلام فرمود: به هر صدایى گوش فرا دهى، بردهى او هستى. آیا حیف نیست ما برده یک خوانندهى کذائى باشیم؟!
آیا شما حاضرید هر صدایى را روى نوار کاست ضبط کنید؟ پس چگونه ما هر صدایى را روى نوار مغزمان ضبط مىکنیم؟ عمر، فکر و مغز، امانتهایى است که خداوند به ما داده تا در راهى که خودش مشخّص کرده صرف کنیم و اگر هر یک از این امانتها را در غیر راه خدا صرف کنیم به آن امانت خیانت کردهایم و در قیامت باید پاسخگو باشیم.
قرآن با صراحت در سورهى اسراء مىفرماید: «انّ السمع و البصر و الفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسئولاً»(37) گوش و چشم و دل همگى مورد سئوال قرار مىگیرند. آرى انسان باید نگهبان چشم و گوش و دل خود باشد و اجازه ندهد هر ندایى وارد آن شود. در حدیث مىخوانیم: دل، حَرَم خداست، نگذارید غیر خدا وارد آن شود.(38)
اسلام، براى برطرف کردن خستگى و ایجاد نشاط، راههاى مناسب و سالمى را به ما ارائه کرده است؛ ما را به سیر و سفر، ورزش و شنا، کارهاى متنوّع و مفید، دید و بازدید، گفتگوهاى علمى و انتقال تجربه، رابطه با فرهیختگان و مهمتر از همه ارتباط با آفریدگار هستى و یاد او که تنها آرامبخش دلهاست، سفارش کرده است. چرا خود را سرگرم لذّتهایى کنیم که پایانش، ذلّت و آتش باشد. حضرت على علیه السلام مىفرماید: «لا خیر فى لذّةٍ من بعدها النّار»(39)، در لذّتهایى که پایانش دوزخ است خیرى نیست. «مَن تَلذّد لمعاصى اللّه اَورثه اللّه ذلّاً»(40) هر کس با گناه و از طریق آن لذّتجویى کند، خداوند او را خوار و ذلیل مىنماید.
22) تفسیر المیزان، ذیل آیه.
23) تفسیر نمونه، ذیل آیه.
24) زخرف، 54.
25) شعراء، 29.
26) نساء، 60.
27) طه، 85.
28) احزاب، 67.
29) کافى، ج6، ص431.
30) حج، 30.
31) کلمهى «زور» به معناى باطل، دروغ و انحراف از حقّ است و غنا، یکى از مصادیق باطل است.
32) این روایات در ابواب حرمت غنا در مکاسب محرّمه و کتب روایى آمده است.
33) میزان الحکمه.
34) اعراف، 179.
35) تفسیر نمونه، ج 17، ص 19 - 27.
36) مؤمنون، 14.
37) اسراء، 36.
38) بحار، ج67، ص25.
39) دیوان امامعلىعلیه السلام، ص204.
40) غررالحکم، 3565.منبع : قرائتی، محسن، تفسیر سوره لقمان ص 4