«7» وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ ءَايَتُنَا وَلَّى مُسْتَكْبِراً كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِى أُذُنَيْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ
و هرگاه آيات ما بر او خوانده شود، مستكبرانه روى برگرداند، چنان كه گويى آن را نشنيده، گويا در گوشهاى او سنگينى است، پس او را به عذابى دردناك بشارت ده.
نكتهها:
كلمهى «وَقْر»، به معناى سنگينى است. به افراد با شخصيّت و سنگين نيز باوقار مىگويند.
از اين آيه استفاده مىشود كه افراد متكبّر، حتّى حاضر به شنيدن سخن حقّ نمىباشند. چه رسد به آنكه آن را بشنوند و در آن انديشه كنند و اگر منطقى نبود نپذيرند.
پيامها:
1- شنيدن سخنان لهو و باطل، آمادگى پذيرش حقّ را از انسان سلب مىكند. «لهو الحديث... ولّى مستكبراً»
2- برخى افراد، از هر زبانى آيات الهى را بشنوند، باز هم زير بار نمىروند. «و اذا تُتلى عليه آياتنا ولّى مستكبراً»
گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالهى من
آنچه البتّه به جايى نرسد فرياد است
3- روحيهى استكبارى، مانع پذيرش حقّ و حقيقت است. «ولّى مُستكبراً»
4- گوش ندادن به سخن حقّ، نشانهى استكبار است. «مُستكبراً كان لم يسمعها»
5 - مستكبران را تحقير كنيد. «كأنّ فى اُذنيه وقراً»
6- يكى از شيوههاى تبليغى و تربيتى قرآن، استفاده از مثال و تمثيل است. «كَأن... كَأَنّ...»
7- كسى كه حقّ را نمىپذيرد، مثل كسى است كه هر دو گوش او سنگين باشد. «كأنّ فى اُذنيه وَقرا»
«7» وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِ ءَایَتُنَا وَلَّى مُسْتَکْبِراً کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا کَأَنَّ فِى أُذُنَیْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ
و هرگاه آیات ما بر او خوانده شود، مستکبرانه روى برگرداند، چنان که گویى آن را نشنیده، گویا در گوشهاى او سنگینى است، پس او را به عذابى دردناک بشارت ده.
نکتهها:
کلمهى «وَقْر»، به معناى سنگینى است. به افراد با شخصیّت و سنگین نیز باوقار مىگویند.
از این آیه استفاده مىشود که افراد متکبّر، حتّى حاضر به شنیدن سخن حقّ نمىباشند. چه رسد به آنکه آن را بشنوند و در آن اندیشه کنند و اگر منطقى نبود نپذیرند.
پیامها:
1- شنیدن سخنان لهو و باطل، آمادگى پذیرش حقّ را از انسان سلب مىکند. «لهو الحدیث... ولّى مستکبراً»
2- برخى افراد، از هر زبانى آیات الهى را بشنوند، باز هم زیر بار نمىروند. «و اذا تُتلى علیه آیاتنا ولّى مستکبراً»
گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالهى من
آنچه البتّه به جایى نرسد فریاد است
3- روحیهى استکبارى، مانع پذیرش حقّ و حقیقت است. «ولّى مُستکبراً»
4- گوش ندادن به سخن حقّ، نشانهى استکبار است. «مُستکبراً کان لم یسمعها»
5 - مستکبران را تحقیر کنید. «کأنّ فى اُذنیه وقراً»
6- یکى از شیوههاى تبلیغى و تربیتى قرآن، استفاده از مثال و تمثیل است. «کَأن... کَأَنّ...»
7- کسى که حقّ را نمىپذیرد، مثل کسى است که هر دو گوش او سنگین باشد. «کأنّ فى اُذنیه وَقرا»
«8» إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّلِحَتِ لَهُمْ جَنَّتُ النَّعِیمِ
همانا کسانى که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند، براى آنان باغهاى پر نعمت (بهشت) است.
«9» خَلِدِینَ فِیهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقّاً وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
در آن جاودانهاند، وعدهى الهى حقّ است و اوست شکست ناپذیرِ حکیم.
نکتهها:
در آیات قبل بیان شد که برخى با سخنان لغو و بیهوده، مىکوشند تا پیروان حقّ را گمراه کنند، آنان با داشتن روحیّهى استکبارى و گوش ندادن به آیات آسمانى، مؤمنان را به تمسخر مىگیرند. خداوند متعال در این آیه، مؤمنان را با بشارت به نعمتهاى بهشت دلدارى مىدهد.
پیامها:
1- بهشت، مخصوص اهل ایمان و عمل صالح است. «انّ الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات لهم جنّات...»
2- تحقیر و تمسخرِ مستکبران را با وعدهها و بشارتهاى الهى براى مؤمنان واقعى جبران کنیم. «انّ الّذین آمنوا... لهم جنّات...»
3- ایمان همراه با عمل صالح، شرط بهرهگیرى از الطاف الهى است. «آمنواوعملواالصالحات لهم جنّات النعیم»
4- تکبّر و اعراض مخالفان، زودگذر است ولى پاداش اهل ایمان ابدى است. «خالدین فیها»
5 - وعدهها و پاداشهاى الهى را باور کنیم و جدّى بگیریم. «وعْداللّه حقّاً»
6- قدرت و حکمت الهى، پشتوانهى وعدههایش مىباشد. «وعْداللّه حقّاً و هو العزیز الحکیم»
7- قدرت و عزّت خداوند، بر پایهى حکمت او عملى مىشود. «العزیزُ الحکیم» (آرى، امروزه عملکرد بسیارى از قدرتمندان، حکیمانه نیست.)
«10» خَلَقَ السَّمَوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِى الْأَرْضِ رَوَاسِىَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٍ وَ أَنزَلْنَا مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ
(خداوند،) آسمانها را بدون ستونى که آن را ببینید آفرید، و در زمین کوههایى بیفکند که زمین شما را نلرزاند، و در آن از هر جنبندهاى منتشر ساخت؛ و از آسمان، آبى فرو فرستادیم، پس در زمین (انواع گوناگونى) از جفتهاى (گیاهان) نیکو و پر ارزش رویاندیم.
نکتهها:
گرچه به هر موجودى مىتوان از چند زاویه نگریست، ولى معمولاً هر چیزى در یک جهت و از یک زاویه، اهمیّت و برجستگى ویژهاى دارد. در این آیه، ویژگى مهمّ آسمانها و کرات، معلّق بودن آنها و پایههاى نامرئى آنهاست. خصوصیّت مهمّ کوهها، ثبات و جلوگیرى از لرزش زمین است. جهت مهمّ حیوانات، تنوّع و گستردگى آنها در زمین، و ویژگى مهم گیاهان، زوجیّت و پر ارزش بودن آنها است.
در این آیه، به چند نمونه از اعجاز علمى قرآن در زمانى که بشر حتّى تصور و گمان آن را نیز نداشت، اشاره شده است: یکى اشاره به ستونها و اهرمهاى نامرئى براى استقرار کرات و اجرام آسمانى. یعنى قوّهى جاذبه و نیروى گریز از مرکز، دو قدرتى که رمز گردش کرات در مدار خود هستند. اعجاز دیگر، اشاره به محافظت زمین از لرزش، به وسیلهى استقرار کوهها و همچنین اشاره به قانون زوجیّت در گیاهان مىباشد.
پیامها:
1- ندیدن، دلیل نبودن نیست. (آسمانها ستون دارد، گرچه ما آن را نمىبینیم) «بغیر عمد ترونها»
2- قبل از هر چیز، استقرار و آرامش لازمهى زندگى است. «ان تمید بکم»
3- نظام حاکم بر زمین، به خاطر انسان است. «ان تمید بکم»
4- از الطاف الهى، پخش بودن و پراکندگى منابع مورد نیاز، در تمام کرهى زمین است. «بثّ فیها»
5 - آب، نعمتى بس بزرگ و با اهمیّت است. («ماءً»، نکره و با تنوین آمده که نشانهى عظمت است)
6- به گیاهان و سبزىها و محیط زیست، کریمانه بنگریم که خداوندِ کریم، در قرآن کریم، آنها را کریم خوانده است. «من کلّ زوج کریم»
----------
منبع: قرائتی، محسن، تفسیر سوره لقمان ص4