معرفی وبلاگ
با تو گر خواهي سخن گويد " خدا " قرآن بخوان تا شود روح تو با حق آشنا قرآن بخوان اي بشر ياد "خدا" آرامش دل مي دهد دردمندان را بود قرآن دوا ، قرآن بخوان --- مشتاق نظرات سازنده شما --خادم قرآن لطیف درویشی latif@chmail.ir
دسته
دانش افزا
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 94315
تعداد نوشته ها : 52
تعداد نظرات : 7
Online User
Rss
طراح قالب


 «34» إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ مَا فِى الْأَرْحَامِ وَ مَا تَدْرِى نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَداً وَ مَا تَدْرِى نَفْسٌ بِأَىِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ
 بى‏گمان آگاهى از زمان (برپايى قيامت) مخصوص خداست، و اوست كه باران را نازل مى‏كند، و آنچه را در رحم‏هاست مى‏داند، و هيچ كس نمى‏داند كه فردا چه به دست مى‏آورد، و هيچ كس نمى‏داند كه در چه سرزمينى مى‏ميرد، همانا خداوند عليم و خبير است.

 
 نكته‏ ها:
 علم به زمان وقوع مرگ و قيامت، مخصوص خداست. اگر انسان‏ها بدانند كه مرگ آنها دور است و قيامت به اين زودى برپا نمى‏شود، مغرور شده و بيشتر به گناه آلوده مى‏شوند و اگر بدانند كه قيامت به زودى برپا مى‏شود، وحشت كرده و دست از كار و فعاليّت بر مى‏دارند، بنابراين ما كه زمان مرگ و قيامت را نمى‏دانيم بايد همواره آماده باشيم.
 علم به نوزادنِ در رحمِ مادران، مخصوص خداست. گرچه دستگاه‏ها و آزمايشات علمى امروز نشان مى‏دهند كه جنين پسر است يا دختر، امّا علم خداوند ازلى و نامحدود است؛ علاوه بر اين، علم به «ما فى الارحام» تنها مربوط به پسر يا دختر بودن جنين نيست، بلكه استعدادها، حالات، روحيّات، و صدها دانستنى ديگر را نيز شامل مى‏شود كه با هيچ دستگاه و آزمايش و امكانات بشرى، قابل دست‏يابى نيست.
 حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايد: «عرفتُ اللّه بِفَسخِ العَزائم و حلّ العقود»(175)، خدا را با شكسته شدن اراده‏ها و تغيير تصميم‏ها شناختم.
 حضرت على عليه السلام ذيل آيه فرمودند: «مِن قَدَم الى قَدَم»(176)، يعنى انسان يك گام كه بر مى‏دارد، از گام آينده‏ى خود خبر ندارد.
 پيام‏ ها:
 1- علم بشر محدود است و قابل مقايسه با علم بى‏نهايت خداوند نيست. «يعلم... ما تدرى نفس»
 2- برنامه‏ريزى، تدبير و تنظيم امور لازم است، امّا قدرتى مافوق در كار است كه انسان نمى‏داند فردا چه مى‏شود. «و ما تدرى نفس ماذا تكسب غداً»
 3- هيچ كس به زمان و مكان مرگ خويش آگاه نيست. «و ما تدرى نفس بأى ارض تموت» (اگر در روايات مى‏خوانيم كه فلان ولىّ خدا، مكان يا زمانِ فوت يا شهادت خود را مى‏دانست، آگاهى و علمى است كه از طرف خداوند به او عطا شده است، وگرنه به طور استقلالى هيچ كس خبر ندارد.)
 4- به گفته‏ى كاهنان، فال بينان، كف بينان و پيشگويان در مورد آينده‏ى خود اعتماد نكنيم. «و ما تدرى نفس ماذا تكسب غداً»
 5 - انسانى كه نه از مرگ خود خبر دارد، نه از موقعيّت فرداى خود، چرا مغرور است؟ «ما تدرى نفس...»
 پروردگار!
 قرآن را نور ما،
 قانون ما،
 اميد ما،
 منطق ما،
 مايه‏ى تعقّل و تفكّر ما،
 موعظه‏ى ما،
 شفاى ما،
 آرامش ما و نجات ما
 قرار بده.
------------------------------------------------------------------------- 

منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان

 «33» يَأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمْ وَاخْشَوْاْ يَوْماً لَّا يَجْزِى وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَ لَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا وَ لَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ
 اى مردم! از پروردگارتان پروا كنيد و بترسيد از روزى كه هيچ پدرى مسئوليّت (اعمال) فرزندش را نمى‏پذيرد و هيچ فرزندى به جاى پدرش قبول مسئوليّت نمى‏كند، قطعاً وعده‏ى خداوند حقّ است، پس زندگى دنيا شما را نفريبد و (شيطانِ) فريبكار، شما را نسبت به خدا فريب ندهد.


 

 نكته‏ها:
 عبارتِ «لايَجْزى»، هم به معناى جزا و كيفر و پاداش است و هم به معناى كفايت و تكفّل، كه در اينجا مراد معناى دوّم است. «غَرور»، صيغه‏ى مبالغه، به معناى بسيار فريبنده است كه مصداق روشن آن شيطان است وبه هر چيز يا كسى گفته مى‏شود كه انسان را مى‏فريبد.
 پيام‏ها:
 1- همه بايد از خدا پروا داشته باشيم و از انواع انحرافات عقيدتى، اخلاقى و عملى بپرهيزيم. «يا ايّها النّاس اتّقوا ربّكم»
 2- بهترين زاد و توشه براى روزى كه حتّى پدر و فرزند به داد يكديگر نمى‏رسند، تقواست. «اتّقوا ربّكم واخشوا يوماً لايجزى والد...»
 3- خطر قيامت جدّى است، لذا هشدارهاى پى در پى لازم است. (دو بار امر و دو بار نهى در آيه آمده است: «اتّقوا - اخشوا - لا تغرّنّكم - لايغرّنّكم»)
 4- روز قيامت، روز بزرگى است. (كلمه‏ى «يوماً»، نكره و با تنوين آمده، نشانه‏ى عظمت و بزرگى است.) «اخشوا يوماً»
 5 - در قيامت، هركس گرفتار عمل خويش است و عهده‏دار كار ديگرى نيست. «لايجزى... شيئاً»
 6- آنچه انسان را از قيامت غافل مى‏كند، دنيا و شيطان فريبنده است. «فلا تغرّنّكم الحياة الدنيا و لايغرّنّكم باللّه الغرور»
 7- حَسَب و نَسَب، در قيامت كارايى ندارد. «لا يجزى والد - و لا مولود» (وقتى پدر وفرزند به فرياد يكديگر نمى‏رسند، حساب ديگران روشن است)
 8 - ترس از قيامت، مانع فريفتگى انسان به زندگى دنيا است. «اخشوا يوماً... و لايغرّنّكم باللّه الغرور»
 
 قيامت، روز تنهايى‏
 خداوند، حكيم است و خداىِ حكيم، ساخته‏ى خود را نابود نمى‏كند. دنيا، خانه‏اى است كه مهندسش آن را خراب مى‏كند تا، بناى بهترى بسازد. بنا بر روايات؛ مرگ، تغيير لباس، تغيير منزل و مقدّمه‏اى براى تكامل و زندگى ابدى است.
 به علاوه عدالتِ خداوند، وجود قيامت را براى انسان ضرورى مى‏كند، زيرا ما خوبان و بدانى را مى‏بينيم كه در دنيا به پاداش و كيفر نمى‏رسند، بنابراين خداوند عادل بايد سراى ديگرى را براى آن پاداش و كيفر آنها قرار دهد.
 گرچه گاه و بيگاه كيفر و پاداشهايى در دنيا مشاهده مى‏شود، ولى جايگاه بسيارى از اعمال تنها قيامت است، زيرا در بعضى موارد امكان آن در دنيا وجود ندارد. مثلاً كسى كه در راه خدا شهيد شده، در دنيا حضور ندارد تا پاداش بگيرد و يا كسى كه افراد زيادى را كشته، در دنيا امكان تحمّل بيش از يك كيفر را ندارد.
 علاوه بر آنكه رنج و كيفر خلافكار در دنيا به تمام بستگان بى‏تقصيرش نيز سرايت مى‏كند، پس بايد پاداش و كيفر در جايى باشد كه به ديگران سرايت نكند.

 ------------------------------------------------------------------------------------

منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان

 «32» وَ إِذَا غَشِيَهُم مَّوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بَِايَتِنَآ إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ

 و هرگاه موجى(خروشان در دريا) همچون ابرها(ى آسمان) آنان را بپوشاند، خدا را با طاعتى خالصانه مى‏خوانند، پس چون خداوند آنان را به خشكى (رساند و) نجات دهد، بعضى راه اعتدال پيش گيرند (و بعضى راه انحراف)، و جز پيمان‏شكنانِ ناسپاس، آيات ما را انكار نمى‏كنند.

 

 نكته‏ها:

 «ظُلَل» جمع «ظُلَّة» به معناى ابرى است كه سايه مى‏افكند و غالباً در مواردى بكار مى‏رود كه موضوع ناخوشايندى در كار باشد. «مُقتَصِد» به معناى اعتدال در كار، و وفاى به عهد و پيمان است.

 كلمه‏ى «خَتّار» صيغه‏ى مبالغه، به معناى بسيار پيمان‏شكن است، چون مشركان و گنهكاران، مكرّر در گرفتارى‏ها رو به سوى خدا مى‏آورند و عهد و پيمان مى‏بندند، امّا پس از فرونشستن حوادث، باز پيمان‏شكنى مى‏كنند، خداوند آنان را «خَتّار» ناميده است.

 ايمان گروهى از مردم، دائمى و پايدار است، ولى ايمان گروهى مقطعى و موسمى است، يعنى فقط هنگامى كه اسباب و وسايل مادّى قطع شود، اين گروه متوجّه خدا مى‏شوند. مثل برق اضطرارى كه وقتى همه‏ى برق‏ها خاموش شد، سراغ آن مى‏روند.

 پيام‏ها:

 1- انسان به طور فطرى خداشناس است، لكن وسايل و اسباب مادّى همچون پرده‏اى روى فطرت را مى‏پوشاند و بروز حوادث و خطرها، اين پرده را كنار مى‏زند. «غشيهم... دعو اللّه»

 2- رفاه مادّى، عامل غفلت است، ولى خطرها و تنگناها، عامل توجّه، تضرّع، خلوص وغرورزدايى. «اذاغشيهم... دعوُااللّه...»

 3- قطع اميد از اسباب عادّى، يكى از راه‏هاى رسيدن به اخلاص است. «مخلصين له الدين»

 4- براى اولياى خدا، غفلت عارضى است، «اذا مسّهم طائف من‏الشيطان تذكّروا»(167) ولى براى گروهى، اخلاص عارضى است. «اذا غشيهم... مخلصين»

 5 - انسان داراى اختيار و اراده است. «فمنهم مقتصد» (بعضى پس از رهايى از مشكلات، بر راه حقّ باقى مى‏مانند، ولى بعضى به راه انحراف و شرك بر مى‏گردند، و اين نمايان‏گر آزادى اراده واختيار بشر است)

 6- لازمه‏ى ايمان، اعتدال است. (به جاى آنكه بفرمايد: «فمنهم مؤمن»، فرمود:) «فمنهم مقتصد»

 7- پيمان‏شكنى و ناسپاسى، انسان را به كفر مى‏كشاند. «و ما يجحد بآياتنا الاّ كلّ ختّار كفور»

 

 اخلاص‏

 اخلاص آن است كه كارى صد در صد براى خدا باشد. تا آنجا كه حتى اگر يك درصد و يا كمتر از آن هم براى غير خدا باشد، عبادت باطل و يا مورد اشكال است.

 * اگر مكان نماز را براى غير خدا انتخاب كنيم، مثلاً در جايى بايستيم كه مردم ما را ببينند و يا دوربين ما را نشان دهد.

 * اگر زمان عبادت را براى غير خدا انتخاب كنيم، مثلاً نماز را در اوّل وقت بخوانيم تا توجّه مردم را به خود جلب كنيم.

 * اگر شكل و قيافه‏اى كه در آن نماز مى‏خوانيم، براى غير خدا باشد، مثلاً عبايى به دوش بگيريم، گردنى كج كنيم، در صداى خود تغييرى بدهيم و هدفى جز رضاى خدا داشته باشيم، در همه‏ى اين موارد، نماز باطل است و به خاطر رياكارى، گناه هم كرده‏ايم.

 به بيانى ديگر، اخلاص آن است كه تمايلات و خواسته‏هاى نفسانى، طاغوت‏ها و گرايش‏هاى سياسى و خواسته‏هاى اين و آن را در نظر نگيريم، بلكه انگيزه‏ى ما تنها يك چيز باشد و آن اطاعت از فرمان خدا و انجام وظيفه.

 براستى رسيدن به اخلاص جز با امداد الهى امكان ندارد. قرآن در آيه 32 سوره لقمان مى‏فرمايد: هنگامى كه موجى همچون ابرها آنان را فراگيرد، خدا را خالصانه مى‏خوانند، امّا زمانى كه آنان را به خشكى نجات داد، (تنها) بعضى راه اعتدال را پيش مى‏گيرند (وبه ايمان خود وفادار مى‏مانند).

--------------------------------------------------------------------------------

منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان

«31» أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِى فِى الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُم مِّنْ ءَايَتِهِ إِنَّ فِى ذَلِكَ لَأَيَتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ

 آيا نمى‏بينى كه كشتى‏ها در سايه‏ى نعمت خداوند در دريا حركت مى‏كنند، تا خداوند بخشى از آيات قدرت خود را به شما نشان دهد؟ همانا در اين (حركت كشتى‏ها) براى مردم شكيبا و سپاس‏گزار، نشانه‏هايى است.

 

 نكته‏ها:

 حركت كشتى در دريا، نتيجه‏ى مجموعه‏اى از نعمت‏هاى الهى است، از جمله: حركت باد، وزن مخصوص و قوانين فشار آب كه سبب شناور شدن اجسام روى آن مى‏شود.

 علاوه بر اين، درياها راه طبيعى بى‏خرج و عمومى هستند كه همه‏ى بخش‏هاى زمين را به يكديگر ارتباط مى‏دهند و هنوز هم با پيشرفت‏هاى بشر در صنعت هوايى، بيشترين كالاها از طريق كشتى حمل مى‏شود.

 در قرآن، صبر و شكر، در موارد متعدّدى كنار هم آمده‏اند و شايد رمزش اين باشد كه مسائلى كه در اطراف انسان مى‏گذرد، يا طبق مراد است كه جاى شكر دارد ويا خلاف ميل انسان است كه جاى صبر دارد، پس انسان دائماً بايد يا در حال صبر باشد، يا در حال شكر و گرنه در حال كفران و غفلت خواهد بود.

 پيام‏ها:

 1- علاوه بر آيات آسمانى، به آيات زمينى نيز توجّه كنيم. (در آيات قبل به آسمان، و ماه و خورشيد اشاره كرد، در اين آيه به زمين، دريا و كشتى) «اَلَم تَرَ أنّ الفلك...»

 2- در دعوت به خدا و بيان نعمت‏ها، تبليغ و ارشاد، از مسائل طبيعى و در دسترس مردم استفاده كنيم. «اَلَم تَرَ أنّ الفلك...»

 3- به آفريده‏ها ساده ننگريم. «اَلَم تَرَ» آفريده‏ها، آيات الهى هستند. «ليريكم»

 4- حركت كشتى در آب، از نعمت‏هاى پر رمز و راز الهى است. «تجرى فى‏البحر بنعمت اللّه»

 5 - اگر مى‏خواهيم نشانه‏هاى زيادترى از قدرت‏نمايى خدا را درك كنيم و بهره‏هاى فراوان‏ترى از نعمت‏هاى الهى ببريم، بايد حوصله‏ى بيشترى از خود نشان دهيم. («صبّار»، يعنى صبر زياد) و بايد سعى كنيم از داده‏ها بهترين استفاده را ببريم و همواره سپاس‏گزار باشيم. («شكور» يعنى شكر زياد)

-------------------------------------------------------------------------

منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان


 «30» ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِىُّ الْكَبِيرُ
 اين همه، دليل بر آن است كه خداوند حقّ، و آنچه غير از او مى‏خوانند باطل است، و همانا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.


 

 نكته‏ها:
 از آيه‏ى 24 تا آيه 30، ده صفت از صفات الهى مطرح شده است: غنىّ، حميد، عزيز، حكيم، سميع، بصير، خبير، حقّ، علىّ، كبير و در هر آيه به نكته‏اى اشاره شده است، مثلاً در آيه 25، خالقيّت خداوند مطرح شده، «خلق السموات...» در آيه 27، به نعمت‏هاى الهى اشاره شده، «مانفدت كلمات اللّه» و در آيه‏ى 28، قدرت مطلقه‏ى پروردگار در مبدأ و معادِ انسان بيان شده است. «ما خَلقُكم و لابَعثُكم»
 تنها خداوند و آنچه از جانب او و يا وابسته به او باشد، حقّ است و هر چه غير از او و يا وابسته به غير او باشد، باطل و ناپايدار است.
 پيام‏ها:
 1- منشأ همه‏ى افعال و صفات خداوند در آفرينش، ثابت و پايدار بودن اوست.«ذلك بانّ اللّه هوالحقّ»
 2- حقّ و باطل، ملاك انتخاب است، نه تقليد، تبليغ، تطميع و يا تهديد. «ذلك بانّ اللّه هوالحقّ و اَنّ ما يدعون من دونه الباطل»
 3- در بيان حقيقت، صراحت و قاطعيّت داشته باشيم. (در اين آيه، سه مرتبه كلمه‏ى «أنّ» به كار رفته كه نشانه‏ى تأكيد است.)

---------------------------------------------------------------------

 منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان

  


 «28» مَاخَلْقُكُمْ وَلَابَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ
 آفرينش و رستاخيز (همه‏ى) شما (نزد خدا چيزى) جز مانند (آفريدن و زنده كردن) يك تن نيست، همانا خداوند شنوا و بيناست.
 

 نكته‏ ها:
 ريشه‏ى تشكيك و ترديد در اصل معاد؛ گاهى طول زمان است كه چگونه مردگان پس از گذشت زمان طولانى، دوباره زنده مى‏شوند، گاهى خود مردگان است كه چگونه استخوان‏هاى پوسيده، پراكنده و درهم‏آميخته، از هم تفكيك مى‏شوند و گاهى آگاهى از رفتار، كردار و افكار است كه پس از آفرينش مجدّدِ مردگان، چگونه به حساب اين همه انسان رسيدگى خواهد شد؟ خداوند در اين آيه با يك جمله، پاسخ همه‏ى اين شبهات را مى‏دهد كه زنده كردن همه‏ى شما با آفرينش يك نفر يكسان است و زمان در آن تأثيرى ندارد. او زمزمه‏هاى شما را مى‏شنود و مى‏بيند و تمام رفتار و كردارتان را مى‏داند و به حساب همه مى‏رسد.
 پيام‏ ها:
 1- در علم و قدرت الهى، كميّت و جمعيّت، زمان و مكان، نهان و آشكار، تأثيرى ندارد. «ما خلقكم و لابعثكم الاّ كنفس واحدة»

 
 «29» أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ الَّيْلَ فِى النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِى الَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِى إِلَى‏ أَجَلٍ مُّسَمّىً وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
 آيا نديدى كه خداوند، پيوسته شب را در روز، و روز را در شب داخل مى‏كند، و خورشيد و ماه را تسخير كرده، هر يك تا زمان معيّنى در حركت‏اند؟ همانا خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.


 نكته‏ ها:
 كوتاه و بلند شدن شب و روز، آن هم به تدريج، در پرورش موجوداتى كه به تاريكى يا روشنايى بيشترى نياز دارند، نقش مهمّى دارد.
 در اين آيه از كوتاه و بلند شدن شب و روز و تسخير خورشيد و ماه به وسيله‏ى خداوند، سخن گفته شده، سپس به حركت هر يك، براى مدّتى معيّن اشاره شده و آنگاه در آخر آيه آمده است: خداوند به آنچه شما انسان‏ها انجام مى‏دهيد آگاه است، يعنى هدف همه‏ى هستى و تحوّلات گوناگون در نظام آفرينش، عمل انسان‏هاست، پس بايد كارى كنيم كه رضاى خدا در آن باشد.
 ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند
تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى‏
 همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى‏
 بيشتر خطاب‏هاى قرآن به پيامبرصلى الله عليه وآله، تنها به شخص آن حضرت نيست، بلكه عموم مردم را شامل مى‏شود. مثلاً به پيامبر مى‏فرمايد: «اگر هريك از پدر يا مادر يا هر دوى آنان نزد تو به پيرى رسند، به آنان اُف نگو و از آنها اظهار دلتنگى مكن»(166)، در حالى كه مى‏دانيم پيامبر عزيز، پدر و مادر خود را در كودكى از دست داده و آنان زنده نبودند تا نزد حضرت به پيرى برسند.
 در اين آيه نيز گرچه خطاب «ألم‏تر» به پيامبر اسلام است، ولى آخر آيه كه مى‏فرمايد: «انّ اللّه بما تعملون خبير» نشان مى‏دهد كه آيه عموم مردم را شامل مى‏شود.
 پيام‏ ها:
 1- كم و زياد شدن طول شب و روز را تصادفى نپنداريم، بلكه كارى الهى و با طرح و برنامه است. «يولج...»
 2- خورشيد نيز حركت دارد. «الشمس و القمر كلّ يجرى»
 3- حركات اجرام، زمان‏بندى شده است. «كلّ يجرى الى أجلٍ مسمّىً»
 4- تغييرات شب و روز وتسخير خورشيد و ماه، در جهت بهره‏ورى و استفاده‏ى انسان است. «انّ اللّه بما تعملون خبير» (اعمال و رفتار انسان‏ها نيز بايد مفيد و هدفمند باشد).

---------------------------------------------------------------------------------

 منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان
 

 «23» وَمَن كَفَرَ فَلَا يَحْزُنكَ كُفْرُهُ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
 (اى پيامبر!) هر كس كفر ورزيد، كفرش تو را محزون نكند، بازگشت آنان تنها به سوى ماست، پس ما آنان را به عملكردشان آگاه خواهيم كرد، قطعاً خداوند به آنچه در سينه‏هاست آگاه است.
 «24» نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلَى‏ عَذَابٍ غَلِيظٍ
 آنان را (در دنيا) اندكى بهره‏مند مى‏سازيم، سپس به عذاب سختى گرفتارشان خواهيم ساخت.
 
 نكته‏ ها:
 در آيه 23، از محزون شدن پيامبرصلى الله عليه وآله به‏خاطر كفر گروهى از مردم نهى شده است و اين مى‏تواند به چند دليل باشد:
 الف: آنان آنقدر ارزش ندارند كه تو براى آنان محزون شوى.
 ب: اندوه براى كفر آنان، تو را از كارهاى ديگر باز مى‏دارد.
 ج: كفر آنان به تو آسيبى نمى‏رساند.
 د: تو در تبليغ و موعظه‏ى آنان كوتاهى نكردى تا نگران باشى.
 ه: چون كفّار به سوى ما باز مى‏گردند و راهى براى فرار ندارند، جاى حزن و اندوه نيست.
 از مقدّم شدن كلمه‏ى «الينا» بر كلمه‏ى «مَرجعهم»، استفاده مى‏شود تنها مرجع اوست و از كلمه‏ى «مرجع» نيز استفاده مى‏شود كه مبدأ هم اوست، زيرا «مَرجع»، يعنى رجوع به آن چيزى كه در آغاز بوده است. به علاوه «الينا مَرجعهم» جمله‏ى اسميّه و نشانه‏ى قطعى و حتمى بودن معاد است.
 پيام‏ ها:
 1- مقايسه ميان افراد نيك وبد، يكى از راه‏هاى شناخت و انتخاب است. «مَن يُسلِم وجهه... و مَن كفر»
 متاع كفر و دين بى مشترى نيست‏
گروهى اين، گروهى آن پسندند
 2- پيامبر، دلسوز همه بود و حتّى از انحراف و كفر مخالفان نيز رنج مى‏برد. «فلايحزنك كفرهم»
 3- انبيا، به تسلّى و دلدارى الهى نياز دارند. «فلا يحزنك كفرهم»
 4- كفر مردم، در سرنوشت خودشان مؤثّر است. «فلا يحزنك كفره الينا مرجعهم»
 5 - كفّار شاد نباشند، زيرا سرانجام گذر پوست به دبّاغ خانه مى‏افتد. «الينا مرجعهم»
 6- مرجع و مبدأ انسان‏ها، تنها خداوند است. «الينا مرجعهم»
 7- دو چيز باعث سعه‏ى صدر و رفع نگرانى مؤمنين از انحراف ديگران مى‏شود: يكى توجّه به علم خداوند و ديگرى توجّه به معاد. «فلا يحزنك كفره الينا مرجعهم... عليم بذات الصدور» (حال كه دانستيم خداوند همه چيز را مى‏داند و بازگشت همه به سوى اوست، پس جاى هيچ نگرانى نيست.)
 8 - در قيامت، انسان با گزارش عملكردِ خود روبروست. «فننبّئكم بما عملوا»
 9- توجّه به رسوايى روز قيامت، مى‏تواند مانع لجاجت و پافشارى بر كفر باشد. «فننبّئهم بما عملوا»
 10- نعمت‏هاى دنيوى، ما را نفريبد كه در برابر نعمت‏هاى اخروى اندك و ناچيز است. «نمتّعهم قليلا»
 11- ارزش كارها را با توجّه به عاقبت آنها محاسبه كنيم. «نمتّعهم قليلا ثمّ نضطرّهم الى عذاب غليظ»
 12- كفرِ امروز كافران، انتخابى است، «و مَن كَفَر» ولى به دوزخ رفتن فرداى آنان اجبارى است. «نضطرّهم»
 13- رفاه مادّى، نشانه‏ى سعادت نيست. «نمتّعهم قليلا ثمّ نضطرّهم الى عذاب غليظ»

--------------------------------------------------------------------
منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان
 «22» وَ مَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى‏ وَإِلَى اللَّهِ عَقِبَةُ الْأُمُورِ
 و هر كس روى خود را (به حقيقت) به سوى خدا كند، در حالى كه نيكوكار باشد، پس بى ترديد به دستگيره (و رشته‏ى) محكمى چنگ زده، و پايان همه‏ى كارها به سوى اوست.

 
 نكته‏ ها:
 در قرآن يكصد و چهل مرتبه، كلماتى از ريشه‏ى «سِلْم» بكار رفته و واژه‏هايى همچون سلام، اسلام و مسلم از اين مادّه است.
 در آيه‏ى قبل خوانديم كه گروهى از مردم به نياكان منحرف خود دل بسته و به آنان رو مى‏كنند؛ در اين آيه مى‏خوانيم: نيكان و پاكان، به خداى متعال دل مى‏بندند و به سوى او رو مى‏كنند.
 در آيه قبل، دعوت شيطان از مردم و كشاندن آنان به سوى دوزخ مطرح شد؛ اين آيه راه نجات از وسوسه‏هاى شيطان را تسليم خدا شدن و انجام كار نيك مى‏داند.
 تسليم غير خدا بودن، بردگى و اسارت است، ولى تسليم خدا بودن، آزادى و رشد است. چنانكه قرآن مى‏فرمايد: «فمَن اَسلم فاولئك تَحَرَّوا رَشَداً» راستى اگر تمام هستى تسليم خدايند، چرا ما نبايد تسليم او باشيم؟! قرآن مى‏فرمايد: «أ فغير دين اللّه يبغون و له اسلم مَن فى السموات و الارض» آيا به سراغ غير خدا مى‏رويد در حالى كه هر كس در آسمان‏ها و زمين است، تسليم اوست.
 خداوند، فرمانِ تسليمِ بشر را صادر فرموده است، «فله اَسلِموا» پيامبر نيز بايد تسليم خدا باشد، «اُمرت أن اكون اوّل من اسلم» در اين آيه نيز مى‏فرمايد: «و مَن يُسلم وجهه الى اللّه و هو محسن فقد استمسك بالعروة الوثقى» هر نيكوكارى كه خالصانه جهت‏گيرى الهى داشته باشد، به ريسمان محكمى چنگ زده است. در آيه‏اى ديگر مى‏خوانيم: «مَن اَسلم وجهه للّه و هو محسن فله اجره عند ربّه» نيكوكارى كه خالصانه، تسليم خدا باشد، پاداشى تضمين شده دارد. يا مى‏خوانيم: «و مَن احسن ممّن اَسلم وجهه للّه»چه كسى بهتر است از آنكه خود را تسليم خدا كرده است.
 انسان براى نجات و پيروزى خود، تكيه‏گاه‏هاى متعدّدى انتخاب مى‏كند و به ريسمان‏هاى گوناگونى چنگ مى‏زند، مانند: قدرت، ثروت، مقام، فاميل، دوست، نَسَب و... ولى همه‏ى اين طناب‏ها روزى پاره مى‏شوند و اين تكيه‏گاه‏ها كارايى خود را از دست مى‏دهند. تنها چيزى كه پايدار، ماندگار و عامل نجات است، چنگ‏زدن به ريسمان محكم الهى و تسليم بودن در برابر او و انجام اعمال صالح است.
 در روايات مى‏خوانيم: رهبران معصوم و اهل‏بيت پيامبرعليهم السلام و علاقه و مودّت آنان، ريسمان محكم الهى و عروةالوثقى مى‏باشند. «نحن العروة الوثقى»، «العروة الوثقى المودّة لآل محمّد»
 پيام‏ ها:
 1- تسليم خدا بودن، بايد با عمل همراه باشد. «يسلم... و هو محسن»
 2- نيكوكار بودن، به تنهايى كافى نيست، اخلاص در عمل هم لازم است. «يسلم وجهه... و هو محسن»
 3- معنويات را با تمثيل و تشبيه به محسوسات و ماديّات بيان كنيم. (عملِ خالصانه، به ريسمانى محكم تشبيه شده است). «عروة الوثقى»
 4- با توجّه به معاد و تفّكر درباره‏ى آينده، راه خود را انتخاب كنيم. «و الى اللّه عاقبة الامور»
 5 - آفرينش، همه به يك سوى و يك هدف روانه است. «و الى اللّه عاقبة الامور»
-----------------------------------------------------------------------
منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان
«21» وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنَآ أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَنُ يَدْعُوهُمْ إِلَى‏ عَذَابِ السَّعِيرِ
 و هرگاه به آنان گفته شود: «آنچه را خدا نازل كرده پيروى كنيد». گويند: «بلكه ما آنچه را پدرانمان را بر آن يافته‏ايم پيروى خواهيم كرد». آيا اگر شيطان آنان را به عذاب فروزان فرا خواند (باز هم بايد از او تبعيّت كنند)؟!
 
 نكته‏ ها:
 كلمه‏ى «قيل»، نشانه‏ى شدّت تعصّب كافران است، يعنى هر حرف حقّى از هر گوينده‏اى باشد، آنان لجاجت مى‏كنند و نمى‏پذيرند و كارى به گوينده ندارند. «قيل لهم»
 پيام‏ ها:
 1- نمونه‏ى جدال ناروا، تعصّب بر افكار باطل نياكان است. «يجادل فى اللّه بغير علم... قالوا بل نتّبع ما وجدنا عليه آبائنا»
 2- پيروى از وحى و آنچه از جانب خداوند است، لازم است. «اتّبعوا ما انزل اللّه»
 3- با دعوت منحرفان به حقّ، با آنان اتمام حجّت كنيم. «قيل لهم»
 4- براى انسان دو راه وجود دارد: الف: راه خدا، «ما انزل اللّه» ب: راه شيطان. «الشيطان يدعوهم الى عذاب السعير»
 5 - عقايد نياكان، در سرنوشت نسل آينده مؤثّر است. «وجدنا عليه آباءنا»
 6- تقليد و تعصّبِ كوركورانه ممنوع. «وجدنا عليه آباءنا... اولوكان» (تعصّب نارواى خويشاوندى، از موانع حقّ‏پذيرى و رشد انديشه است)
 7- محيط، جامعه و تاريخ، در انتخاب راه مؤثّر است. «وجدنا عليه آباءنا»
 (انسان بايد با نور علم، عقل و وحى، حركت كند تا هر كجا در محيط، جامعه و تاريخ، انحراف ديد، از آن پرهيز كند.)
 8 - منطق حقّ، اصل است، نه ملّى‏گرايى و عقايد و رفتار نياكان. «اولو كان الشيطان...»
 9- هر راهى جز وحى، بيراهه است و به عذاب دوزخ منتهى مى‏شود. «يدعوهم الى عذاب السعير»
 10- سرانجام پيروى از افكار پوچ نياكان، دوزخ است. «عذاب السعير»

-----------------------------------------------------------
منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان
 «20» أَلَمْ تَرَوْاْ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِى السَّمَوَاتِ وَ مَا فِى الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَهِرَةً وَ بَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَدِلُ فِى اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لَا هُدىً وَلَا كِتَبٍ مُّنِيرٍ
 آيا نديديد كه خداوند آنچه را در آسمان‏ها و آنچه را در زمين است براى شما مسخّر كرده، و نعمت‏هاى ظاهرى و باطنى خود را بر شما سرازير كرده است، ولى بعضى از مردم بدون هيچ دانش و هدايتى و بدون هيچ كتاب روشنگرى، درباره‏ى خداوند به جدال و ستيز مى‏پردازند.
 
 نكته‏ ها:
 «اِسباغ» به معناى گسترانيدن و توسعه دادن است.
 در اين آيه به دو گونه نعمت اشاره شده است، نعمت ظاهرى مانند: سلامتى، روزى، زيبايى و امثال اينها و نعمت باطنى مانند: ايمان، معرفت، اطمينان، حسن خلق، امداد غيبى، علم، فطرت، ولايت و... .
 شايد بتوان گفت: مراد از علم در آيه، استدلال عقلى و مراد از هدايت، هدايت‏هاى فطرى و مراد از كتاب، وحى الهى است، كه برخى افراد بدون استناد به هيچ يك از عقل، فطرت و وحى، درباره‏ى خدا سخن مى‏گويند و اظهار نظر مى‏كنند.
 پيام‏ ها:
 1- بى‏توجّهى به آفريده‏ها و نقش آنها در زندگى بشر، سبب سرزنش و توبيخ است. «ألم تروا» سعدى مى‏گويد:
 اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود
 هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار
 2- تمام آفريده‏ها هدفدار و به خاطر بهره‏گيرى انسان است. «سخّر لكم»
 3- انسان قادر است آنچه را در آسمان و زمين است، به تسخير خود درآورد. «سخّر لكم»
 4- نعمت‏هاى الهى، هم گسترده وفراوان است، «اسبغ» هم در دسترس بندگان، «عليكم» و هم متنّوع. «ظاهرة و باطنة»
 5 - نبايد از نعمت‏هاى باطنى خداوند غفلت كنيم و به آنها بى‏توجّه باشيم. «ألم تروا... باطنة»
 6- على‏رغم گستردكى و فراوانى نعمت‏ها، انسان درباره‏ى خدا مجادله مى‏كند و اين نوعى كفران نعمت است. «اسبغ عليكم نعمه... يجادل فى اللّه»
 7- جدالِ منطقى نيكوست، «و جادلهم بالّتى هى احسن»(145) ولى جدالى كه بدون پشتوانه‏ى علمى و به دور از هدايت الهى و مخالف با كتاب خدا باشد، بى‏ارزش است.(146) «يجادل فى اللّه بغير علم و لا هُدىً و لا كتاب منير»
 8 - در جهان‏بينى الهى، عقل، فطرت و وحى، منابع معتبر شناخت هستند، نه غير آن. «علمٍ، هدىً، كتابٍ منير»
----------------------------------
منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان
X