معرفی وبلاگ
با تو گر خواهي سخن گويد " خدا " قرآن بخوان تا شود روح تو با حق آشنا قرآن بخوان اي بشر ياد "خدا" آرامش دل مي دهد دردمندان را بود قرآن دوا ، قرآن بخوان --- مشتاق نظرات سازنده شما --خادم قرآن لطیف درویشی latif@chmail.ir
دسته
دانش افزا
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 94263
تعداد نوشته ها : 52
تعداد نظرات : 7
Online User
Rss
طراح قالب


 «34» إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ مَا فِى الْأَرْحَامِ وَ مَا تَدْرِى نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَداً وَ مَا تَدْرِى نَفْسٌ بِأَىِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ
 بى‏گمان آگاهى از زمان (برپايى قيامت) مخصوص خداست، و اوست كه باران را نازل مى‏كند، و آنچه را در رحم‏هاست مى‏داند، و هيچ كس نمى‏داند كه فردا چه به دست مى‏آورد، و هيچ كس نمى‏داند كه در چه سرزمينى مى‏ميرد، همانا خداوند عليم و خبير است.

 
 نكته‏ ها:
 علم به زمان وقوع مرگ و قيامت، مخصوص خداست. اگر انسان‏ها بدانند كه مرگ آنها دور است و قيامت به اين زودى برپا نمى‏شود، مغرور شده و بيشتر به گناه آلوده مى‏شوند و اگر بدانند كه قيامت به زودى برپا مى‏شود، وحشت كرده و دست از كار و فعاليّت بر مى‏دارند، بنابراين ما كه زمان مرگ و قيامت را نمى‏دانيم بايد همواره آماده باشيم.
 علم به نوزادنِ در رحمِ مادران، مخصوص خداست. گرچه دستگاه‏ها و آزمايشات علمى امروز نشان مى‏دهند كه جنين پسر است يا دختر، امّا علم خداوند ازلى و نامحدود است؛ علاوه بر اين، علم به «ما فى الارحام» تنها مربوط به پسر يا دختر بودن جنين نيست، بلكه استعدادها، حالات، روحيّات، و صدها دانستنى ديگر را نيز شامل مى‏شود كه با هيچ دستگاه و آزمايش و امكانات بشرى، قابل دست‏يابى نيست.
 حضرت على‏عليه السلام مى‏فرمايد: «عرفتُ اللّه بِفَسخِ العَزائم و حلّ العقود»(175)، خدا را با شكسته شدن اراده‏ها و تغيير تصميم‏ها شناختم.
 حضرت على عليه السلام ذيل آيه فرمودند: «مِن قَدَم الى قَدَم»(176)، يعنى انسان يك گام كه بر مى‏دارد، از گام آينده‏ى خود خبر ندارد.
 پيام‏ ها:
 1- علم بشر محدود است و قابل مقايسه با علم بى‏نهايت خداوند نيست. «يعلم... ما تدرى نفس»
 2- برنامه‏ريزى، تدبير و تنظيم امور لازم است، امّا قدرتى مافوق در كار است كه انسان نمى‏داند فردا چه مى‏شود. «و ما تدرى نفس ماذا تكسب غداً»
 3- هيچ كس به زمان و مكان مرگ خويش آگاه نيست. «و ما تدرى نفس بأى ارض تموت» (اگر در روايات مى‏خوانيم كه فلان ولىّ خدا، مكان يا زمانِ فوت يا شهادت خود را مى‏دانست، آگاهى و علمى است كه از طرف خداوند به او عطا شده است، وگرنه به طور استقلالى هيچ كس خبر ندارد.)
 4- به گفته‏ى كاهنان، فال بينان، كف بينان و پيشگويان در مورد آينده‏ى خود اعتماد نكنيم. «و ما تدرى نفس ماذا تكسب غداً»
 5 - انسانى كه نه از مرگ خود خبر دارد، نه از موقعيّت فرداى خود، چرا مغرور است؟ «ما تدرى نفس...»
 پروردگار!
 قرآن را نور ما،
 قانون ما،
 اميد ما،
 منطق ما،
 مايه‏ى تعقّل و تفكّر ما،
 موعظه‏ى ما،
 شفاى ما،
 آرامش ما و نجات ما
 قرار بده.
------------------------------------------------------------------------- 

منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان

 «33» يَأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمْ وَاخْشَوْاْ يَوْماً لَّا يَجْزِى وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَ لَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا وَ لَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ
 اى مردم! از پروردگارتان پروا كنيد و بترسيد از روزى كه هيچ پدرى مسئوليّت (اعمال) فرزندش را نمى‏پذيرد و هيچ فرزندى به جاى پدرش قبول مسئوليّت نمى‏كند، قطعاً وعده‏ى خداوند حقّ است، پس زندگى دنيا شما را نفريبد و (شيطانِ) فريبكار، شما را نسبت به خدا فريب ندهد.


 

 نكته‏ها:
 عبارتِ «لايَجْزى»، هم به معناى جزا و كيفر و پاداش است و هم به معناى كفايت و تكفّل، كه در اينجا مراد معناى دوّم است. «غَرور»، صيغه‏ى مبالغه، به معناى بسيار فريبنده است كه مصداق روشن آن شيطان است وبه هر چيز يا كسى گفته مى‏شود كه انسان را مى‏فريبد.
 پيام‏ها:
 1- همه بايد از خدا پروا داشته باشيم و از انواع انحرافات عقيدتى، اخلاقى و عملى بپرهيزيم. «يا ايّها النّاس اتّقوا ربّكم»
 2- بهترين زاد و توشه براى روزى كه حتّى پدر و فرزند به داد يكديگر نمى‏رسند، تقواست. «اتّقوا ربّكم واخشوا يوماً لايجزى والد...»
 3- خطر قيامت جدّى است، لذا هشدارهاى پى در پى لازم است. (دو بار امر و دو بار نهى در آيه آمده است: «اتّقوا - اخشوا - لا تغرّنّكم - لايغرّنّكم»)
 4- روز قيامت، روز بزرگى است. (كلمه‏ى «يوماً»، نكره و با تنوين آمده، نشانه‏ى عظمت و بزرگى است.) «اخشوا يوماً»
 5 - در قيامت، هركس گرفتار عمل خويش است و عهده‏دار كار ديگرى نيست. «لايجزى... شيئاً»
 6- آنچه انسان را از قيامت غافل مى‏كند، دنيا و شيطان فريبنده است. «فلا تغرّنّكم الحياة الدنيا و لايغرّنّكم باللّه الغرور»
 7- حَسَب و نَسَب، در قيامت كارايى ندارد. «لا يجزى والد - و لا مولود» (وقتى پدر وفرزند به فرياد يكديگر نمى‏رسند، حساب ديگران روشن است)
 8 - ترس از قيامت، مانع فريفتگى انسان به زندگى دنيا است. «اخشوا يوماً... و لايغرّنّكم باللّه الغرور»
 
 قيامت، روز تنهايى‏
 خداوند، حكيم است و خداىِ حكيم، ساخته‏ى خود را نابود نمى‏كند. دنيا، خانه‏اى است كه مهندسش آن را خراب مى‏كند تا، بناى بهترى بسازد. بنا بر روايات؛ مرگ، تغيير لباس، تغيير منزل و مقدّمه‏اى براى تكامل و زندگى ابدى است.
 به علاوه عدالتِ خداوند، وجود قيامت را براى انسان ضرورى مى‏كند، زيرا ما خوبان و بدانى را مى‏بينيم كه در دنيا به پاداش و كيفر نمى‏رسند، بنابراين خداوند عادل بايد سراى ديگرى را براى آن پاداش و كيفر آنها قرار دهد.
 گرچه گاه و بيگاه كيفر و پاداشهايى در دنيا مشاهده مى‏شود، ولى جايگاه بسيارى از اعمال تنها قيامت است، زيرا در بعضى موارد امكان آن در دنيا وجود ندارد. مثلاً كسى كه در راه خدا شهيد شده، در دنيا حضور ندارد تا پاداش بگيرد و يا كسى كه افراد زيادى را كشته، در دنيا امكان تحمّل بيش از يك كيفر را ندارد.
 علاوه بر آنكه رنج و كيفر خلافكار در دنيا به تمام بستگان بى‏تقصيرش نيز سرايت مى‏كند، پس بايد پاداش و كيفر در جايى باشد كه به ديگران سرايت نكند.

 ------------------------------------------------------------------------------------

منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان

 «32» وَ إِذَا غَشِيَهُم مَّوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بَِايَتِنَآ إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ

 و هرگاه موجى(خروشان در دريا) همچون ابرها(ى آسمان) آنان را بپوشاند، خدا را با طاعتى خالصانه مى‏خوانند، پس چون خداوند آنان را به خشكى (رساند و) نجات دهد، بعضى راه اعتدال پيش گيرند (و بعضى راه انحراف)، و جز پيمان‏شكنانِ ناسپاس، آيات ما را انكار نمى‏كنند.

 

 نكته‏ها:

 «ظُلَل» جمع «ظُلَّة» به معناى ابرى است كه سايه مى‏افكند و غالباً در مواردى بكار مى‏رود كه موضوع ناخوشايندى در كار باشد. «مُقتَصِد» به معناى اعتدال در كار، و وفاى به عهد و پيمان است.

 كلمه‏ى «خَتّار» صيغه‏ى مبالغه، به معناى بسيار پيمان‏شكن است، چون مشركان و گنهكاران، مكرّر در گرفتارى‏ها رو به سوى خدا مى‏آورند و عهد و پيمان مى‏بندند، امّا پس از فرونشستن حوادث، باز پيمان‏شكنى مى‏كنند، خداوند آنان را «خَتّار» ناميده است.

 ايمان گروهى از مردم، دائمى و پايدار است، ولى ايمان گروهى مقطعى و موسمى است، يعنى فقط هنگامى كه اسباب و وسايل مادّى قطع شود، اين گروه متوجّه خدا مى‏شوند. مثل برق اضطرارى كه وقتى همه‏ى برق‏ها خاموش شد، سراغ آن مى‏روند.

 پيام‏ها:

 1- انسان به طور فطرى خداشناس است، لكن وسايل و اسباب مادّى همچون پرده‏اى روى فطرت را مى‏پوشاند و بروز حوادث و خطرها، اين پرده را كنار مى‏زند. «غشيهم... دعو اللّه»

 2- رفاه مادّى، عامل غفلت است، ولى خطرها و تنگناها، عامل توجّه، تضرّع، خلوص وغرورزدايى. «اذاغشيهم... دعوُااللّه...»

 3- قطع اميد از اسباب عادّى، يكى از راه‏هاى رسيدن به اخلاص است. «مخلصين له الدين»

 4- براى اولياى خدا، غفلت عارضى است، «اذا مسّهم طائف من‏الشيطان تذكّروا»(167) ولى براى گروهى، اخلاص عارضى است. «اذا غشيهم... مخلصين»

 5 - انسان داراى اختيار و اراده است. «فمنهم مقتصد» (بعضى پس از رهايى از مشكلات، بر راه حقّ باقى مى‏مانند، ولى بعضى به راه انحراف و شرك بر مى‏گردند، و اين نمايان‏گر آزادى اراده واختيار بشر است)

 6- لازمه‏ى ايمان، اعتدال است. (به جاى آنكه بفرمايد: «فمنهم مؤمن»، فرمود:) «فمنهم مقتصد»

 7- پيمان‏شكنى و ناسپاسى، انسان را به كفر مى‏كشاند. «و ما يجحد بآياتنا الاّ كلّ ختّار كفور»

 

 اخلاص‏

 اخلاص آن است كه كارى صد در صد براى خدا باشد. تا آنجا كه حتى اگر يك درصد و يا كمتر از آن هم براى غير خدا باشد، عبادت باطل و يا مورد اشكال است.

 * اگر مكان نماز را براى غير خدا انتخاب كنيم، مثلاً در جايى بايستيم كه مردم ما را ببينند و يا دوربين ما را نشان دهد.

 * اگر زمان عبادت را براى غير خدا انتخاب كنيم، مثلاً نماز را در اوّل وقت بخوانيم تا توجّه مردم را به خود جلب كنيم.

 * اگر شكل و قيافه‏اى كه در آن نماز مى‏خوانيم، براى غير خدا باشد، مثلاً عبايى به دوش بگيريم، گردنى كج كنيم، در صداى خود تغييرى بدهيم و هدفى جز رضاى خدا داشته باشيم، در همه‏ى اين موارد، نماز باطل است و به خاطر رياكارى، گناه هم كرده‏ايم.

 به بيانى ديگر، اخلاص آن است كه تمايلات و خواسته‏هاى نفسانى، طاغوت‏ها و گرايش‏هاى سياسى و خواسته‏هاى اين و آن را در نظر نگيريم، بلكه انگيزه‏ى ما تنها يك چيز باشد و آن اطاعت از فرمان خدا و انجام وظيفه.

 براستى رسيدن به اخلاص جز با امداد الهى امكان ندارد. قرآن در آيه 32 سوره لقمان مى‏فرمايد: هنگامى كه موجى همچون ابرها آنان را فراگيرد، خدا را خالصانه مى‏خوانند، امّا زمانى كه آنان را به خشكى نجات داد، (تنها) بعضى راه اعتدال را پيش مى‏گيرند (وبه ايمان خود وفادار مى‏مانند).

--------------------------------------------------------------------------------

منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان

«31» أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِى فِى الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُم مِّنْ ءَايَتِهِ إِنَّ فِى ذَلِكَ لَأَيَتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ

 آيا نمى‏بينى كه كشتى‏ها در سايه‏ى نعمت خداوند در دريا حركت مى‏كنند، تا خداوند بخشى از آيات قدرت خود را به شما نشان دهد؟ همانا در اين (حركت كشتى‏ها) براى مردم شكيبا و سپاس‏گزار، نشانه‏هايى است.

 

 نكته‏ها:

 حركت كشتى در دريا، نتيجه‏ى مجموعه‏اى از نعمت‏هاى الهى است، از جمله: حركت باد، وزن مخصوص و قوانين فشار آب كه سبب شناور شدن اجسام روى آن مى‏شود.

 علاوه بر اين، درياها راه طبيعى بى‏خرج و عمومى هستند كه همه‏ى بخش‏هاى زمين را به يكديگر ارتباط مى‏دهند و هنوز هم با پيشرفت‏هاى بشر در صنعت هوايى، بيشترين كالاها از طريق كشتى حمل مى‏شود.

 در قرآن، صبر و شكر، در موارد متعدّدى كنار هم آمده‏اند و شايد رمزش اين باشد كه مسائلى كه در اطراف انسان مى‏گذرد، يا طبق مراد است كه جاى شكر دارد ويا خلاف ميل انسان است كه جاى صبر دارد، پس انسان دائماً بايد يا در حال صبر باشد، يا در حال شكر و گرنه در حال كفران و غفلت خواهد بود.

 پيام‏ها:

 1- علاوه بر آيات آسمانى، به آيات زمينى نيز توجّه كنيم. (در آيات قبل به آسمان، و ماه و خورشيد اشاره كرد، در اين آيه به زمين، دريا و كشتى) «اَلَم تَرَ أنّ الفلك...»

 2- در دعوت به خدا و بيان نعمت‏ها، تبليغ و ارشاد، از مسائل طبيعى و در دسترس مردم استفاده كنيم. «اَلَم تَرَ أنّ الفلك...»

 3- به آفريده‏ها ساده ننگريم. «اَلَم تَرَ» آفريده‏ها، آيات الهى هستند. «ليريكم»

 4- حركت كشتى در آب، از نعمت‏هاى پر رمز و راز الهى است. «تجرى فى‏البحر بنعمت اللّه»

 5 - اگر مى‏خواهيم نشانه‏هاى زيادترى از قدرت‏نمايى خدا را درك كنيم و بهره‏هاى فراوان‏ترى از نعمت‏هاى الهى ببريم، بايد حوصله‏ى بيشترى از خود نشان دهيم. («صبّار»، يعنى صبر زياد) و بايد سعى كنيم از داده‏ها بهترين استفاده را ببريم و همواره سپاس‏گزار باشيم. («شكور» يعنى شكر زياد)

-------------------------------------------------------------------------

منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان


 «30» ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِىُّ الْكَبِيرُ
 اين همه، دليل بر آن است كه خداوند حقّ، و آنچه غير از او مى‏خوانند باطل است، و همانا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.


 

 نكته‏ها:
 از آيه‏ى 24 تا آيه 30، ده صفت از صفات الهى مطرح شده است: غنىّ، حميد، عزيز، حكيم، سميع، بصير، خبير، حقّ، علىّ، كبير و در هر آيه به نكته‏اى اشاره شده است، مثلاً در آيه 25، خالقيّت خداوند مطرح شده، «خلق السموات...» در آيه 27، به نعمت‏هاى الهى اشاره شده، «مانفدت كلمات اللّه» و در آيه‏ى 28، قدرت مطلقه‏ى پروردگار در مبدأ و معادِ انسان بيان شده است. «ما خَلقُكم و لابَعثُكم»
 تنها خداوند و آنچه از جانب او و يا وابسته به او باشد، حقّ است و هر چه غير از او و يا وابسته به غير او باشد، باطل و ناپايدار است.
 پيام‏ها:
 1- منشأ همه‏ى افعال و صفات خداوند در آفرينش، ثابت و پايدار بودن اوست.«ذلك بانّ اللّه هوالحقّ»
 2- حقّ و باطل، ملاك انتخاب است، نه تقليد، تبليغ، تطميع و يا تهديد. «ذلك بانّ اللّه هوالحقّ و اَنّ ما يدعون من دونه الباطل»
 3- در بيان حقيقت، صراحت و قاطعيّت داشته باشيم. (در اين آيه، سه مرتبه كلمه‏ى «أنّ» به كار رفته كه نشانه‏ى تأكيد است.)

---------------------------------------------------------------------

 منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان

  

نصايح لقمان - حجت لالسلام فرحزاد

آخرين درس لقمان حكيم به شاگردان در غسالخانه از زبان مرحوم حاج محمد اسماعيل دولابي (ره)


 امام على عليه السلام ( ـ در بيان موعظه هاى لقمان عليه السلام به پسرش ـ ) :اى پسرم! كسى كه يقينش كم شده و نيّتش در طلبِ روزى ضعيف گشته ، [بايد بداند كه] خداوند ـ تبارك و تعالى ـ به اراده خود، او را در سه حالتْ آفريده و به او روزى داده است ، كه در هيچ يك از آن [حالت]ها كارى از دست او بر نمى آمد. [بنابر اين، او بايد بداند كه ]خداوند ـ تبارك و تعالى ـ اورا در حالت چهارم نيز روزى مى دهد . حالت اوّل، اين است كه او در رحم مادرش بود و خداوند عز و جل او را در جايى استوار، روزى رساند ، به طورى كه گرما و سرما اذيّتش نكرد. سپس [در حالت دوم] او را از آن جا بيرون آورد و روزىِ او را از راه شير مادرش جارى ساخت و با اين وسيله، او را كفايت كرد وپرورش داد و بى آن كه او توان و نيرويى داشته باشد، او را بزرگ كرد. سپس [در حالت سوم] ، او را از شير گرفت و روزىِ او را در كسب و كار پدر و مادرش قرار داد، و چنان در دل هاى آنان براى او محّبت و رحمت نهاد كه گويى غير از آن، چيز ديگرى ندارند ؛ به طورى كه در بسيارى از حالات ، او را بر خودشان مقدّم مى داشتند. تا اين كه [به حالت چهارم رسيد و] بزرگ و عاقل شد وبراى خودش مشغول كسب و كار گرديد . [در اين حال ،] عرصه بر او تنگ شد و به پروردگارش بد گمان گشت و همه حقوق خدا را در مالش انكار كرد، و از ترس تنگىِ روزى و بدگمانى به اين كه خداوند ـ تبارك و تعالى ـ اكنون و در آينده، روزىِ بازماندگانِ او را بدهد ، بر خود و خانوانده اش سخت گرفت . اى پسرم! بدترين بنده، همين است .

حكمت نامه لقمان ، ص 217 ، ح 346 الخصال : ص ۱۲۲ ح ۱۱۴ ، بحار الأنوار : ج ۱۳ ص ۴۱۴ ح ۵ .

------------------------------------------------------------------------

منبع:حديث نت


 «28» مَاخَلْقُكُمْ وَلَابَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ
 آفرينش و رستاخيز (همه‏ى) شما (نزد خدا چيزى) جز مانند (آفريدن و زنده كردن) يك تن نيست، همانا خداوند شنوا و بيناست.
 

 نكته‏ ها:
 ريشه‏ى تشكيك و ترديد در اصل معاد؛ گاهى طول زمان است كه چگونه مردگان پس از گذشت زمان طولانى، دوباره زنده مى‏شوند، گاهى خود مردگان است كه چگونه استخوان‏هاى پوسيده، پراكنده و درهم‏آميخته، از هم تفكيك مى‏شوند و گاهى آگاهى از رفتار، كردار و افكار است كه پس از آفرينش مجدّدِ مردگان، چگونه به حساب اين همه انسان رسيدگى خواهد شد؟ خداوند در اين آيه با يك جمله، پاسخ همه‏ى اين شبهات را مى‏دهد كه زنده كردن همه‏ى شما با آفرينش يك نفر يكسان است و زمان در آن تأثيرى ندارد. او زمزمه‏هاى شما را مى‏شنود و مى‏بيند و تمام رفتار و كردارتان را مى‏داند و به حساب همه مى‏رسد.
 پيام‏ ها:
 1- در علم و قدرت الهى، كميّت و جمعيّت، زمان و مكان، نهان و آشكار، تأثيرى ندارد. «ما خلقكم و لابعثكم الاّ كنفس واحدة»

 
 «29» أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ الَّيْلَ فِى النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِى الَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِى إِلَى‏ أَجَلٍ مُّسَمّىً وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
 آيا نديدى كه خداوند، پيوسته شب را در روز، و روز را در شب داخل مى‏كند، و خورشيد و ماه را تسخير كرده، هر يك تا زمان معيّنى در حركت‏اند؟ همانا خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است.


 نكته‏ ها:
 كوتاه و بلند شدن شب و روز، آن هم به تدريج، در پرورش موجوداتى كه به تاريكى يا روشنايى بيشترى نياز دارند، نقش مهمّى دارد.
 در اين آيه از كوتاه و بلند شدن شب و روز و تسخير خورشيد و ماه به وسيله‏ى خداوند، سخن گفته شده، سپس به حركت هر يك، براى مدّتى معيّن اشاره شده و آنگاه در آخر آيه آمده است: خداوند به آنچه شما انسان‏ها انجام مى‏دهيد آگاه است، يعنى هدف همه‏ى هستى و تحوّلات گوناگون در نظام آفرينش، عمل انسان‏هاست، پس بايد كارى كنيم كه رضاى خدا در آن باشد.
 ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند
تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى‏
 همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى‏
 بيشتر خطاب‏هاى قرآن به پيامبرصلى الله عليه وآله، تنها به شخص آن حضرت نيست، بلكه عموم مردم را شامل مى‏شود. مثلاً به پيامبر مى‏فرمايد: «اگر هريك از پدر يا مادر يا هر دوى آنان نزد تو به پيرى رسند، به آنان اُف نگو و از آنها اظهار دلتنگى مكن»(166)، در حالى كه مى‏دانيم پيامبر عزيز، پدر و مادر خود را در كودكى از دست داده و آنان زنده نبودند تا نزد حضرت به پيرى برسند.
 در اين آيه نيز گرچه خطاب «ألم‏تر» به پيامبر اسلام است، ولى آخر آيه كه مى‏فرمايد: «انّ اللّه بما تعملون خبير» نشان مى‏دهد كه آيه عموم مردم را شامل مى‏شود.
 پيام‏ ها:
 1- كم و زياد شدن طول شب و روز را تصادفى نپنداريم، بلكه كارى الهى و با طرح و برنامه است. «يولج...»
 2- خورشيد نيز حركت دارد. «الشمس و القمر كلّ يجرى»
 3- حركات اجرام، زمان‏بندى شده است. «كلّ يجرى الى أجلٍ مسمّىً»
 4- تغييرات شب و روز وتسخير خورشيد و ماه، در جهت بهره‏ورى و استفاده‏ى انسان است. «انّ اللّه بما تعملون خبير» (اعمال و رفتار انسان‏ها نيز بايد مفيد و هدفمند باشد).

---------------------------------------------------------------------------------

 منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان
 

قال رسول الله صلي الله عليه و آله


ان لقمان الحكيم كان يقول: ان الله عز و جل اذا استودع شيئا حفظه.


پيامبر خدا،  كه درود خدا بر او فرزندانش باد ، فرمود :


لقمان حكيم پيوسته مي گفت : هرگاه چيزي در نزد خداوند عز و جل به امانت گذارده شود، حفظش مي كند.


الدر المنثور ج6ص 512


رسول اللّه صلى الله عليه و آله : 

إنَّ لُقمانَ قالَ لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، عَلَيكَ بِمَجالِسِ العُلَماءِ ، وَاستَمِع كَلامَ الحُكَماءِ ؛ فَإِنَّ اللّه َ يُحيِي القَلبَ المَيِّتَ بِنورِ الحِكمَةِ كَما يُحيِي الأَرضَ المَيتَةَ بِوابِلِ المَطَرِ .


 پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : لقمان به پسرش گفت: «اى پسرم! در مجالس دانشمندان حضور داشته باش، و سخنان حكيمان را بشنو؛ زيرا خداوند دلِ مرده را با نور حكمت ، زنده مى كند ؛ چنان كه زمينِ مرده را با آب باران حيات مى بخشد.


المعجم الكبير : ج 8 ص 199 ح 7810 ، كنز العمّال : ج 10 ص 170 ح 28881

دسته ها : احاديث
X