«34» إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ مَا فِى الْأَرْحَامِ وَ مَا تَدْرِى نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَداً وَ مَا تَدْرِى نَفْسٌ بِأَىِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ
بىگمان آگاهى از زمان (برپايى قيامت) مخصوص خداست، و اوست كه باران را نازل مىكند، و آنچه را در رحمهاست مىداند، و هيچ كس نمىداند كه فردا چه به دست مىآورد، و هيچ كس نمىداند كه در چه سرزمينى مىميرد، همانا خداوند عليم و خبير است.
نكته ها:
علم به زمان وقوع مرگ و قيامت، مخصوص خداست. اگر انسانها بدانند كه مرگ آنها دور است و قيامت به اين زودى برپا نمىشود، مغرور شده و بيشتر به گناه آلوده مىشوند و اگر بدانند كه قيامت به زودى برپا مىشود، وحشت كرده و دست از كار و فعاليّت بر مىدارند، بنابراين ما كه زمان مرگ و قيامت را نمىدانيم بايد همواره آماده باشيم.
علم به نوزادنِ در رحمِ مادران، مخصوص خداست. گرچه دستگاهها و آزمايشات علمى امروز نشان مىدهند كه جنين پسر است يا دختر، امّا علم خداوند ازلى و نامحدود است؛ علاوه بر اين، علم به «ما فى الارحام» تنها مربوط به پسر يا دختر بودن جنين نيست، بلكه استعدادها، حالات، روحيّات، و صدها دانستنى ديگر را نيز شامل مىشود كه با هيچ دستگاه و آزمايش و امكانات بشرى، قابل دستيابى نيست.
حضرت علىعليه السلام مىفرمايد: «عرفتُ اللّه بِفَسخِ العَزائم و حلّ العقود»(175)، خدا را با شكسته شدن ارادهها و تغيير تصميمها شناختم.
حضرت على عليه السلام ذيل آيه فرمودند: «مِن قَدَم الى قَدَم»(176)، يعنى انسان يك گام كه بر مىدارد، از گام آيندهى خود خبر ندارد.
پيام ها:
1- علم بشر محدود است و قابل مقايسه با علم بىنهايت خداوند نيست. «يعلم... ما تدرى نفس»
2- برنامهريزى، تدبير و تنظيم امور لازم است، امّا قدرتى مافوق در كار است كه انسان نمىداند فردا چه مىشود. «و ما تدرى نفس ماذا تكسب غداً»
3- هيچ كس به زمان و مكان مرگ خويش آگاه نيست. «و ما تدرى نفس بأى ارض تموت» (اگر در روايات مىخوانيم كه فلان ولىّ خدا، مكان يا زمانِ فوت يا شهادت خود را مىدانست، آگاهى و علمى است كه از طرف خداوند به او عطا شده است، وگرنه به طور استقلالى هيچ كس خبر ندارد.)
4- به گفتهى كاهنان، فال بينان، كف بينان و پيشگويان در مورد آيندهى خود اعتماد نكنيم. «و ما تدرى نفس ماذا تكسب غداً»
5 - انسانى كه نه از مرگ خود خبر دارد، نه از موقعيّت فرداى خود، چرا مغرور است؟ «ما تدرى نفس...»
پروردگار!
قرآن را نور ما،
قانون ما،
اميد ما،
منطق ما،
مايهى تعقّل و تفكّر ما،
موعظهى ما،
شفاى ما،
آرامش ما و نجات ما
قرار بده.
-------------------------------------------------------------------------
منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان
«33» يَأَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمْ وَاخْشَوْاْ يَوْماً لَّا يَجْزِى وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَ لَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَيْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا وَ لَا يَغُرَّنَّكُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ
اى مردم! از پروردگارتان پروا كنيد و بترسيد از روزى كه هيچ پدرى مسئوليّت (اعمال) فرزندش را نمىپذيرد و هيچ فرزندى به جاى پدرش قبول مسئوليّت نمىكند، قطعاً وعدهى خداوند حقّ است، پس زندگى دنيا شما را نفريبد و (شيطانِ) فريبكار، شما را نسبت به خدا فريب ندهد.
نكتهها:
عبارتِ «لايَجْزى»، هم به معناى جزا و كيفر و پاداش است و هم به معناى كفايت و تكفّل، كه در اينجا مراد معناى دوّم است. «غَرور»، صيغهى مبالغه، به معناى بسيار فريبنده است كه مصداق روشن آن شيطان است وبه هر چيز يا كسى گفته مىشود كه انسان را مىفريبد.
پيامها:
1- همه بايد از خدا پروا داشته باشيم و از انواع انحرافات عقيدتى، اخلاقى و عملى بپرهيزيم. «يا ايّها النّاس اتّقوا ربّكم»
2- بهترين زاد و توشه براى روزى كه حتّى پدر و فرزند به داد يكديگر نمىرسند، تقواست. «اتّقوا ربّكم واخشوا يوماً لايجزى والد...»
3- خطر قيامت جدّى است، لذا هشدارهاى پى در پى لازم است. (دو بار امر و دو بار نهى در آيه آمده است: «اتّقوا - اخشوا - لا تغرّنّكم - لايغرّنّكم»)
4- روز قيامت، روز بزرگى است. (كلمهى «يوماً»، نكره و با تنوين آمده، نشانهى عظمت و بزرگى است.) «اخشوا يوماً»
5 - در قيامت، هركس گرفتار عمل خويش است و عهدهدار كار ديگرى نيست. «لايجزى... شيئاً»
6- آنچه انسان را از قيامت غافل مىكند، دنيا و شيطان فريبنده است. «فلا تغرّنّكم الحياة الدنيا و لايغرّنّكم باللّه الغرور»
7- حَسَب و نَسَب، در قيامت كارايى ندارد. «لا يجزى والد - و لا مولود» (وقتى پدر وفرزند به فرياد يكديگر نمىرسند، حساب ديگران روشن است)
8 - ترس از قيامت، مانع فريفتگى انسان به زندگى دنيا است. «اخشوا يوماً... و لايغرّنّكم باللّه الغرور»
قيامت، روز تنهايى
خداوند، حكيم است و خداىِ حكيم، ساختهى خود را نابود نمىكند. دنيا، خانهاى است كه مهندسش آن را خراب مىكند تا، بناى بهترى بسازد. بنا بر روايات؛ مرگ، تغيير لباس، تغيير منزل و مقدّمهاى براى تكامل و زندگى ابدى است.
به علاوه عدالتِ خداوند، وجود قيامت را براى انسان ضرورى مىكند، زيرا ما خوبان و بدانى را مىبينيم كه در دنيا به پاداش و كيفر نمىرسند، بنابراين خداوند عادل بايد سراى ديگرى را براى آن پاداش و كيفر آنها قرار دهد.
گرچه گاه و بيگاه كيفر و پاداشهايى در دنيا مشاهده مىشود، ولى جايگاه بسيارى از اعمال تنها قيامت است، زيرا در بعضى موارد امكان آن در دنيا وجود ندارد. مثلاً كسى كه در راه خدا شهيد شده، در دنيا حضور ندارد تا پاداش بگيرد و يا كسى كه افراد زيادى را كشته، در دنيا امكان تحمّل بيش از يك كيفر را ندارد.
علاوه بر آنكه رنج و كيفر خلافكار در دنيا به تمام بستگان بىتقصيرش نيز سرايت مىكند، پس بايد پاداش و كيفر در جايى باشد كه به ديگران سرايت نكند.
------------------------------------------------------------------------------------
منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان
«32» وَ إِذَا غَشِيَهُم مَّوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمَا يَجْحَدُ بَِايَتِنَآ إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ
و هرگاه موجى(خروشان در دريا) همچون ابرها(ى آسمان) آنان را بپوشاند، خدا را با طاعتى خالصانه مىخوانند، پس چون خداوند آنان را به خشكى (رساند و) نجات دهد، بعضى راه اعتدال پيش گيرند (و بعضى راه انحراف)، و جز پيمانشكنانِ ناسپاس، آيات ما را انكار نمىكنند.
نكتهها:
«ظُلَل» جمع «ظُلَّة» به معناى ابرى است كه سايه مىافكند و غالباً در مواردى بكار مىرود كه موضوع ناخوشايندى در كار باشد. «مُقتَصِد» به معناى اعتدال در كار، و وفاى به عهد و پيمان است.
كلمهى «خَتّار» صيغهى مبالغه، به معناى بسيار پيمانشكن است، چون مشركان و گنهكاران، مكرّر در گرفتارىها رو به سوى خدا مىآورند و عهد و پيمان مىبندند، امّا پس از فرونشستن حوادث، باز پيمانشكنى مىكنند، خداوند آنان را «خَتّار» ناميده است.
ايمان گروهى از مردم، دائمى و پايدار است، ولى ايمان گروهى مقطعى و موسمى است، يعنى فقط هنگامى كه اسباب و وسايل مادّى قطع شود، اين گروه متوجّه خدا مىشوند. مثل برق اضطرارى كه وقتى همهى برقها خاموش شد، سراغ آن مىروند.
پيامها:
1- انسان به طور فطرى خداشناس است، لكن وسايل و اسباب مادّى همچون پردهاى روى فطرت را مىپوشاند و بروز حوادث و خطرها، اين پرده را كنار مىزند. «غشيهم... دعو اللّه»
2- رفاه مادّى، عامل غفلت است، ولى خطرها و تنگناها، عامل توجّه، تضرّع، خلوص وغرورزدايى. «اذاغشيهم... دعوُااللّه...»
3- قطع اميد از اسباب عادّى، يكى از راههاى رسيدن به اخلاص است. «مخلصين له الدين»
4- براى اولياى خدا، غفلت عارضى است، «اذا مسّهم طائف منالشيطان تذكّروا»(167) ولى براى گروهى، اخلاص عارضى است. «اذا غشيهم... مخلصين»
5 - انسان داراى اختيار و اراده است. «فمنهم مقتصد» (بعضى پس از رهايى از مشكلات، بر راه حقّ باقى مىمانند، ولى بعضى به راه انحراف و شرك بر مىگردند، و اين نمايانگر آزادى اراده واختيار بشر است)
6- لازمهى ايمان، اعتدال است. (به جاى آنكه بفرمايد: «فمنهم مؤمن»، فرمود:) «فمنهم مقتصد»
7- پيمانشكنى و ناسپاسى، انسان را به كفر مىكشاند. «و ما يجحد بآياتنا الاّ كلّ ختّار كفور»
اخلاص
اخلاص آن است كه كارى صد در صد براى خدا باشد. تا آنجا كه حتى اگر يك درصد و يا كمتر از آن هم براى غير خدا باشد، عبادت باطل و يا مورد اشكال است.
* اگر مكان نماز را براى غير خدا انتخاب كنيم، مثلاً در جايى بايستيم كه مردم ما را ببينند و يا دوربين ما را نشان دهد.
* اگر زمان عبادت را براى غير خدا انتخاب كنيم، مثلاً نماز را در اوّل وقت بخوانيم تا توجّه مردم را به خود جلب كنيم.
* اگر شكل و قيافهاى كه در آن نماز مىخوانيم، براى غير خدا باشد، مثلاً عبايى به دوش بگيريم، گردنى كج كنيم، در صداى خود تغييرى بدهيم و هدفى جز رضاى خدا داشته باشيم، در همهى اين موارد، نماز باطل است و به خاطر رياكارى، گناه هم كردهايم.
به بيانى ديگر، اخلاص آن است كه تمايلات و خواستههاى نفسانى، طاغوتها و گرايشهاى سياسى و خواستههاى اين و آن را در نظر نگيريم، بلكه انگيزهى ما تنها يك چيز باشد و آن اطاعت از فرمان خدا و انجام وظيفه.
براستى رسيدن به اخلاص جز با امداد الهى امكان ندارد. قرآن در آيه 32 سوره لقمان مىفرمايد: هنگامى كه موجى همچون ابرها آنان را فراگيرد، خدا را خالصانه مىخوانند، امّا زمانى كه آنان را به خشكى نجات داد، (تنها) بعضى راه اعتدال را پيش مىگيرند (وبه ايمان خود وفادار مىمانند).
--------------------------------------------------------------------------------
منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان
«31» أَلَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْكَ تَجْرِى فِى الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِيُرِيَكُم مِّنْ ءَايَتِهِ إِنَّ فِى ذَلِكَ لَأَيَتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ
آيا نمىبينى كه كشتىها در سايهى نعمت خداوند در دريا حركت مىكنند، تا خداوند بخشى از آيات قدرت خود را به شما نشان دهد؟ همانا در اين (حركت كشتىها) براى مردم شكيبا و سپاسگزار، نشانههايى است.
نكتهها:
حركت كشتى در دريا، نتيجهى مجموعهاى از نعمتهاى الهى است، از جمله: حركت باد، وزن مخصوص و قوانين فشار آب كه سبب شناور شدن اجسام روى آن مىشود.
علاوه بر اين، درياها راه طبيعى بىخرج و عمومى هستند كه همهى بخشهاى زمين را به يكديگر ارتباط مىدهند و هنوز هم با پيشرفتهاى بشر در صنعت هوايى، بيشترين كالاها از طريق كشتى حمل مىشود.
در قرآن، صبر و شكر، در موارد متعدّدى كنار هم آمدهاند و شايد رمزش اين باشد كه مسائلى كه در اطراف انسان مىگذرد، يا طبق مراد است كه جاى شكر دارد ويا خلاف ميل انسان است كه جاى صبر دارد، پس انسان دائماً بايد يا در حال صبر باشد، يا در حال شكر و گرنه در حال كفران و غفلت خواهد بود.
پيامها:
1- علاوه بر آيات آسمانى، به آيات زمينى نيز توجّه كنيم. (در آيات قبل به آسمان، و ماه و خورشيد اشاره كرد، در اين آيه به زمين، دريا و كشتى) «اَلَم تَرَ أنّ الفلك...»
2- در دعوت به خدا و بيان نعمتها، تبليغ و ارشاد، از مسائل طبيعى و در دسترس مردم استفاده كنيم. «اَلَم تَرَ أنّ الفلك...»
3- به آفريدهها ساده ننگريم. «اَلَم تَرَ» آفريدهها، آيات الهى هستند. «ليريكم»
4- حركت كشتى در آب، از نعمتهاى پر رمز و راز الهى است. «تجرى فىالبحر بنعمت اللّه»
5 - اگر مىخواهيم نشانههاى زيادترى از قدرتنمايى خدا را درك كنيم و بهرههاى فراوانترى از نعمتهاى الهى ببريم، بايد حوصلهى بيشترى از خود نشان دهيم. («صبّار»، يعنى صبر زياد) و بايد سعى كنيم از دادهها بهترين استفاده را ببريم و همواره سپاسگزار باشيم. («شكور» يعنى شكر زياد)
-------------------------------------------------------------------------
منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان
«30» ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الْبَطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِىُّ الْكَبِيرُ
اين همه، دليل بر آن است كه خداوند حقّ، و آنچه غير از او مىخوانند باطل است، و همانا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.
نكتهها:
از آيهى 24 تا آيه 30، ده صفت از صفات الهى مطرح شده است: غنىّ، حميد، عزيز، حكيم، سميع، بصير، خبير، حقّ، علىّ، كبير و در هر آيه به نكتهاى اشاره شده است، مثلاً در آيه 25، خالقيّت خداوند مطرح شده، «خلق السموات...» در آيه 27، به نعمتهاى الهى اشاره شده، «مانفدت كلمات اللّه» و در آيهى 28، قدرت مطلقهى پروردگار در مبدأ و معادِ انسان بيان شده است. «ما خَلقُكم و لابَعثُكم»
تنها خداوند و آنچه از جانب او و يا وابسته به او باشد، حقّ است و هر چه غير از او و يا وابسته به غير او باشد، باطل و ناپايدار است.
پيامها:
1- منشأ همهى افعال و صفات خداوند در آفرينش، ثابت و پايدار بودن اوست.«ذلك بانّ اللّه هوالحقّ»
2- حقّ و باطل، ملاك انتخاب است، نه تقليد، تبليغ، تطميع و يا تهديد. «ذلك بانّ اللّه هوالحقّ و اَنّ ما يدعون من دونه الباطل»
3- در بيان حقيقت، صراحت و قاطعيّت داشته باشيم. (در اين آيه، سه مرتبه كلمهى «أنّ» به كار رفته كه نشانهى تأكيد است.)
---------------------------------------------------------------------
منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان
«28» مَاخَلْقُكُمْ وَلَابَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ
آفرينش و رستاخيز (همهى) شما (نزد خدا چيزى) جز مانند (آفريدن و زنده كردن) يك تن نيست، همانا خداوند شنوا و بيناست.
نكته ها:
ريشهى تشكيك و ترديد در اصل معاد؛ گاهى طول زمان است كه چگونه مردگان پس از گذشت زمان طولانى، دوباره زنده مىشوند، گاهى خود مردگان است كه چگونه استخوانهاى پوسيده، پراكنده و درهمآميخته، از هم تفكيك مىشوند و گاهى آگاهى از رفتار، كردار و افكار است كه پس از آفرينش مجدّدِ مردگان، چگونه به حساب اين همه انسان رسيدگى خواهد شد؟ خداوند در اين آيه با يك جمله، پاسخ همهى اين شبهات را مىدهد كه زنده كردن همهى شما با آفرينش يك نفر يكسان است و زمان در آن تأثيرى ندارد. او زمزمههاى شما را مىشنود و مىبيند و تمام رفتار و كردارتان را مىداند و به حساب همه مىرسد.
پيام ها:
1- در علم و قدرت الهى، كميّت و جمعيّت، زمان و مكان، نهان و آشكار، تأثيرى ندارد. «ما خلقكم و لابعثكم الاّ كنفس واحدة»
«29» أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُولِجُ الَّيْلَ فِى النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِى الَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِى إِلَى أَجَلٍ مُّسَمّىً وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
آيا نديدى كه خداوند، پيوسته شب را در روز، و روز را در شب داخل مىكند، و خورشيد و ماه را تسخير كرده، هر يك تا زمان معيّنى در حركتاند؟ همانا خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
نكته ها:
كوتاه و بلند شدن شب و روز، آن هم به تدريج، در پرورش موجوداتى كه به تاريكى يا روشنايى بيشترى نياز دارند، نقش مهمّى دارد.
در اين آيه از كوتاه و بلند شدن شب و روز و تسخير خورشيد و ماه به وسيلهى خداوند، سخن گفته شده، سپس به حركت هر يك، براى مدّتى معيّن اشاره شده و آنگاه در آخر آيه آمده است: خداوند به آنچه شما انسانها انجام مىدهيد آگاه است، يعنى هدف همهى هستى و تحوّلات گوناگون در نظام آفرينش، عمل انسانهاست، پس بايد كارى كنيم كه رضاى خدا در آن باشد.
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند
تا تو نانى به كف آرى و به غفلت نخورى
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى
بيشتر خطابهاى قرآن به پيامبرصلى الله عليه وآله، تنها به شخص آن حضرت نيست، بلكه عموم مردم را شامل مىشود. مثلاً به پيامبر مىفرمايد: «اگر هريك از پدر يا مادر يا هر دوى آنان نزد تو به پيرى رسند، به آنان اُف نگو و از آنها اظهار دلتنگى مكن»(166)، در حالى كه مىدانيم پيامبر عزيز، پدر و مادر خود را در كودكى از دست داده و آنان زنده نبودند تا نزد حضرت به پيرى برسند.
در اين آيه نيز گرچه خطاب «ألمتر» به پيامبر اسلام است، ولى آخر آيه كه مىفرمايد: «انّ اللّه بما تعملون خبير» نشان مىدهد كه آيه عموم مردم را شامل مىشود.
پيام ها:
1- كم و زياد شدن طول شب و روز را تصادفى نپنداريم، بلكه كارى الهى و با طرح و برنامه است. «يولج...»
2- خورشيد نيز حركت دارد. «الشمس و القمر كلّ يجرى»
3- حركات اجرام، زمانبندى شده است. «كلّ يجرى الى أجلٍ مسمّىً»
4- تغييرات شب و روز وتسخير خورشيد و ماه، در جهت بهرهورى و استفادهى انسان است. «انّ اللّه بما تعملون خبير» (اعمال و رفتار انسانها نيز بايد مفيد و هدفمند باشد).
---------------------------------------------------------------------------------
منبع : قرائتي، محسن، تفسير سوره لقمان